اول ماه مه ( یازده اردیبهشت) روز همبستگی جهانی کارگران علیه سرمایهداری در حالی فرا می رسد که وضعیت سیاسی طبقه کارگر در ایران و در سطح بینالمللی از شرایط خاصی برخوردار بود. تاثیرات کرونا و بیشتر شدن اختلاف ثروت بین کشورهای پیرامونی و امپریالیستی، رقابتهای متمرکز و فزاینده بین جناحهای مختلف قطبهای معظم سرمایهداری جهانی، باعث سقوط ارزهای کشورهای ضعیف اقتصادی و تورم لجام گسیخته در کشورهای پیرامونی شده. جنگ اوکرائین، تحریم روسیه و فشار آمریکا با همراهی برخی از کشورها در پشتیبانی و همراهی با این تحریمها، جنگ و بحران اقتصادی را به سطح بینالمللی کشید و بر بحرانها و تقابلات اقتصادی گذشته افزود. نتیجه عوامل فوق رشد سرسام آور قیمتها و سقوط ارزش پولی و تورم در تقریبا بیشتر کشورهای جهان در سطح اقتصادی، گرایش به میلیتاریسم، فاشیسم، جنگطلبی در سطح سیاسی، از بین رفتن دستآوردهای طبقه کارگر در زمینه خدمات اجتماعی، تامین و امنیت شغلی، آزادیهای فردی و اجتماعی از جمله آزادی تشکل و سازماندهی مستقل در سطح اجتماعی بوده است. بطور خلاصه باید گفت که تضاد بین نیروهای مولده و مالکیت خصوصی ابزار تولید تشدید شده است که خود ناشی از رشد تضاد کار و سرمایه در سطح جهانی و دوران کنونی است. در طی ۲۰ سال گذشته در صف بندی سیستم امپریالیستی و سرمایهداری تغییراتی رخ داده است. نئولیبرالیسم سیاست اقتصادی جهانی کردن اقتصاد سرمایهداری زیر هژمونی ابرقدرت امپریالیستی آمریکاست که همه فعالیتهای اقتصادی جهان باید به بانک جهانی، به والاستریت و از لحاظ ملی به دلار آمریکایی ختم شود و ماشین جنگی کاخ سفید – از کودتا گرفته تا خرید رهبران سیاسی وجنگ پشت این سیاست بوده و هنوز هم هست. کلیه پیمانهای نظامی آمریکا در خدمت این سیاست نئولبرالیستی اقتصادی – سیاسی است وهدفش حفظ موقعیت قدرت جهانی بلامنازع آمریکاست.
گسترش سیاستهای نئولیبرالیستی بازتاب عمیق و اسفناک تری در زندگی انسانها در اکثر کشورهای جهان داشته است.
رقابتی شدن اقتصادهای انحصاری و حضور شرکت عظیم فراملی، کاهش مداخله دولتها، تبلیغ بازار آزاد دروغین از جمله آنهاست. هواداران نئولیبرالیسم بر ارزشهایی نظیر مالکیت خصوصی، رشد فردگرایی، دیدگاه جهانی، سطحی نگری، عدم دخالت در سیاست، تاکید می کنند.
اگر در گذشته تورم عمدتا در کشورهای تحت سلطه و پیرامونی ناشی از سرریز شدن بحران قدرتهای معظم سرمایهداری به کشورهای پیرامونی بود ولی با بحران کنونی تورم همچون یک بحران عمومی به تمامی کشورها گسترش یافته است. در تمامی کشورها، بانکها با رشد نقدینگی روبرو بوده و قیمتها دائما در حال افزایش است. در برابر آن افزایش حقوق طبقات کارگر و مولد جامعه به هیچ وجه با تورم و افزایش سالیانه آن همخوانی ندارد و افزایش حقوق های طبقات فرودست همراه با رشد قیمت نه تنها به بهتر شدن وضع اقتصادی مردم استثمار شده و ستمدیده نیانجامیده است بلکه هر روز وضع بدتر می شود. سن بازنشستگی در کشورهای متروپُل به ۶۷ رسیده و زحمتکشان مجبور هستند تا ۶۷ سالگی بی وقفه برای سرمایهداری کار کنند. برخی منابع خبر از رسیدن سن بازنشستگی به ۶۹ سال دارد.
بودجههای کشورهای جهان که می بایستی صرف آموزش و پرورش، بهداشت، مسکن و خدمات اجتماعی شود، بر سر نیروهای نظامی- امنیتی متمرکز شده و هر ساله به بودجههای نظامی دنیا به صورت تصاعدی اضافه میشود. بودجههایی که اکثرا خرج تسلیحاتی میشود که یا در میدانهای جنگ از بین می روند و یا در انبارها هر ساله بعلت رشد تکنولوژیهای جدید نظامی دیگر کارآیی لازم را ندارند و اجبارا باید با تسلیحات جدید جایگزین شوند. رشد بودجههای نظامی باعث تاخیر و یا لغو طرح های عمرانی و خدماتی کشورها میشود. روند فوق عملا باعث کاهش ثروت عمومی جامعه و فقر عمومی بویژه فقردر طبقات کارگر و زحمتکش و مزدبگیر جامعه میشود.
ناشی از وضعیت فوق قدرتگیری حکومتهای بشدت راست و فاشیستی در دستور سرمایهداری قرار گرفته است. بخشهای مختلف سرمایهداری با تمامی تضادهایی که در ذات خود دارند، بر سر تامین سود سرمایه و بهره کشی هرچه بیشتر از کارگران و زحمتکشان جهان متحد هستند. این نشان می دهد که طبقه سرمایهدار در سطح جهانی علیه تغییرات به نفع استثمارشوندگان از اساس متحد هستند. آن نیرویی که در مبارزات علیه طبقات دارا به اندازه طبقه سرمایهدار از امکانات مالی و تبلیغاتی و نظامی برخوردار نیست کارگران جهان هستند که در زیر سرکوب اکثر حکومتهای جهان سرمایهداری هستند. طبقه کارگر حق تشکلات مستقل خود را ندارند و یا تشکیلاتهایی که سالهاست به صورت اتحادیه و سندیکاها موجودند اکثرا و نه تمام آنها اتحادیهها و سندیکاهای زردی هستند که بیشتر ترمز کننده اعتراضات کارگری هستند.
سال گذشته سال سکوت مرگ آور رسانهای داخلی و خارجی سرمایهداری راجع به مبارزات کارگران و تودههای مردم در همه جوامع انسانی علیه حکومتهای امپریالیستی و مرتجع پیرامونی، علیه ستم و استثمار، علیه جنگ و حقوق شناخته شده بینالمللی، بود. رسانههای انگشت شماری از میلیونها کارگر هندی که به خیابانها ریختند خبری پخش کردند. صدای کارگران بنگلادشی شنیده نشد. دموکراسی سرمایهداری همه جا دنبال خوانندگان بهتر، آشپزهای برنده در مسابقات و…. بودند. اشکهای یک کودک که گم شده بود هزاران بار شنیده شد ولی اشکهای هزاران کودک پناهنده و فراریان از جنگ و ویرانی خانهها ناشی از سیلهای ویرانگر غیر طبیعی دیده نشدند. میدیای مزد بگیر وقاحت را تا سر حد امکان به نمایش گذاشت. صدای کارگران در مرکز شهرهای بزرگ که فریاد خشم خود را علیه تصویب قوانین ظالمانه بلند کرده بودند، رسانهای نشد. سانسور علیه نیروی کار توسط سرمایهداری بطرز وسیعی با فریادهای دموکراسی خواهی و حقوق بشر تشدید شد. خلاصه کنیم هزاران تظاهرات و اعتصابات و میلیونها تحصن هیچ بازتابی پیدا نکردند بخاطر اینکه آنها خشمگین و خشن بودند و شعارهایشان برای سرمایهداری خطرناک. کرونا بهانهای شد که تمامی مکانهای تجمع حتی مردم عادی هم تعطیل شوند، تا هیچ تجمعی شکل نگیرد. در این اوضاع که رهایی نیروی کارگران تمامی بشریت را از قید و بندهای استثمارگرانه و ستمگرانه سرمایهداری نجات خواهد داد، طبقه کارگر راهی نه چندان آسان ولی روشنی را در برابر خود دارد.
امروز جامعه ایران با یک طبقه کارگر ۱۵ میلیونی که با خانوادههایشان ۶۰ میلیون از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران را شامل می شوند و بزرگترین طبقه جامعه ایران به شمار میرود. با توجه به سرکوب دولتهای سرمایهداری در ایران و از بین بردن تشکلهای مستقل در جامعه در حال حاضر با توجه به اوضاع کنونی ایجاد تشکلهای صنفی سیاسی مستقل کارگری و رشد و گسترش و بسط آنها یکی از اولویتها و متحد شدن با بخشهای دیگر تشکلات کارگری و زحمتکشان جامعه است.
در این راستا: طبقه کارگر وظیفه خود را ایجاد و بدستگیری آن ابزاری که بتواند بورژوازی را از قدرت به زیر کشیده و بخشی از طبقه کارگر جهانی را از قید ستم و استثمار آزاد کند، همیشه مطرح و ضرورت آنرا برجسته کرده است. این ابزار هیچ چیز نیست به جزء حزب کمونیست که با متشکل کردن کارگران و زحمتکشان و بسیج کردن اکثریت جامعه قادر به انقلاب سوسیالیستی و برپائی دیکتاتوری پرولتاریا است، نمی باشد. در جهان کنونی فقط نیروهای ضد کمونیست و سوسیال دمکراسی اروپایی، علیه وجود احزاب کمونیستی و به قدرت رسیدن پرولتاریا مبارزه میکنند. پرچم آنها صرفا مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر بدون هیچ تقابل اجتماعی با حاکمین جامعه است. آنها مبلغ صلح طبقاتی و عدم خشونت هستند در حالیکه وقتی خود به تقابلات طبقاتی وارد شدهاند بدترین نوع شکنجه و زندان و کشتارهای بزرگ را براه انداختهاند. برای طبقه کارگر و کمونیستها این وظیفه نمی تواند تا ابد به عنوان وظیفه باقی بماند، شرایط امروز جهانی نشان از گسترش رقابت، استثمار و ستم بیشتر بر کارگران و مزدبگیران و جنگهای بین گروههای معظم سرمایهداری داشته و طبقه کارگر فقط با داشتن آمادگی و برنامهای منسجم می تواند جلوی فشار بیشتر سرمایهداری به خود، گسترش جنگ و درگیری و ویرانی جوامع را بگیرد.
تنها حزب کمونیست به عنوان عالیترین و آگاهترین تشکل طبقه کارگر و با پایه وسیع اجتماعی که آلترناتیو روشن سوسیالیستی و نه هر آلترناتیوی را در خدمت رهایی کارگران و زحمتکشان و علیه سرمایهداری مطرح میکند، قادر خواهد بود که دنیایی با معیارهای روشن و طبقاتی که در آن از ستم و استثمار خبری نخواهد بود سازماندهی کند. ایجاد حزب کمونیست وظیفه مبرم کمونیستها و فعالین طبقه کارگر است که می تواند به نتایج درست تاریخی به نفع طبقه کارگر بیانجامد.
دومین وظیفه مهم بلاواسطه، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، متحد شدن کمونیستها، پیوند با طبقه کارگر و کمک به ایجاد سازمانهای مترقی تودهای از اهم وظایف مشخص کنونی است. تجربه تاریخی نشان داده است که جناحهای اپوزیسیون بورژوازی ایران که در طی ۱۰۰سال گذشته سعی کردهاند قدرت را بگیرند، همگی با شکست در تغییرات اساسی به نفع ستمدیدگان و استثمار شوندگان روبرو شدهاند. بورژوازی و خرده بورژوازی در اپوزیسیون چندین بار یا به قدرت رسیدهاند و یا شریک قدرت سیاسی بودهاند، اما همگی وقتی به قدرت رسیدهاند، دیکتاتوریهای سیاه فاشیستی دیگری را علیه مردم رقم زدهاند. آنها دیگر هیچ شانسی برای به قدرت رسیدن نداشته و فقط با پشتیبانی سرمایههای بزرگ جهانی امکان بازگشت به صحنه قدرت را دارند. ولی طبقه کارگر از کمترین امکانات مالی و اقتصادی و نظامی برخوردار نیست اما از قدرت عظیم طبقه خود و زحمتکشان جامعه به مثابه عظیمترین نیروهای خواستار تغییر که اکثریت جامعه هستند، برخوردار است. بطور مثال از چند دهه گذشته که شعار برابری زن و مرد توسط کمونیستها در جامعه مطرح شده است جمهوری اسلامی با تمامی نیروهای سرکوبگرش و منابع مالی که در تقابل فکری و اقتصادی علیه این شعار هزینه کرده است، قادر به بستن دهان زنان و مردان نشده است. این وضعیت نشان از آن دارد؛ وقتی شعارهای رادیکال کمونیستها و طبقه کارگر به شعار تودهها تبدیل شود، هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از آن نیست. طبقه کارگر و کمونیستها از نیروی عظیم تودهها برخوردار هستند، اما پراکندگی اجازه استفاده از این نیروی عظیم را مسدود کرده است. به همین سبب متحد شدن کمونیستها و فعالین کارگری وظیفهای که مستقیما در خدمت طبقه کارگر خواهد بود.
در ۱۷۰ سال گذشته طبقه کارگر جهان نقش برجسته و مثبتی در تغییر دنیای کنونی ایفاء کرده است. طبقه کارگر چشم انداز نوینی را به روی بشریت مترقی گشوده است. پیام انقلابات بویژه در روسیه و چین، پیام رهایی از سلطه و استثمار و ستم بوده و هست. همچنان این نقش به مثابه وظیفهای تاریخی برای ساختن دنیای نوین سوسیالیستی بردوش کارگران است. طبقه کارگر در بیش از صد و هفتاد سال مبارزه از پیچ وخمها و سختیهای زیادی عبور کرده است و امروز با تجربهتر قادر است که تجربیات انقلاب را به نحو بهتری در تغییر دنیای کنونی بکار بگیرد. حال با هر چه بیشتر جهانی شدن و تنگاتنگی سرمایه، طبقه کارگر هم به مثابه طبقهای جهانی از عدم یک انترناسیونال پرولتری رنج می برد
در طی دو دهه گذشته که طبقه کارگر و معلمان و پرستاران و دانشجویان و بازنشستگان به صحنه مبارزات اجتماعی در سطح گستردهتری حضور پیدا کردند، اما نبود سازمانهای صنفی و سیاسی این نیروهای اجتماعی توان و ظرفیت سازماندهی و رسیدن به خواستهایشان را با موانع جدی روبرو کرده است. یکی از محورهای پیشروی برای تغییرات پایهای در آینده کمک به ایجاد سازمانهای مستقل صنفی و سیاسی است که بتواند محورهای مبارزاتی و درخواستهای مشترک آنها را باهم پیوند زده و جویبارها را به رودبارهای بزرگ و دریا پیوند زند. دردی مشترک در جامعه ما وجود دارد که همگی از آن رنج می برند، آنهم وجود حاکمیتی قرون وسطایی و عقب مانده و بشدت ضد مناسبات مترقی دنیای نوین است. سال گذشته این مبارزات به سطوح عالیتری در سازماندهی و نظم و درخواستهایشان کشیده شد. اعتصابات کارگران و معلمان خود یادآور نکات فوق میباشد.
در نتیجه ایجاد حزب کمونیست، سازماندهی کارگران وزحمتکشان جامعه در تشکلات صنفی و سیاسی، متحد شدن کمونیستها و فعالین کارگری، از محورهایی است که بدون حل آنها مبارزه طبقاتی به سرانجام نرسیده و باز هم به دست به دست شدن قدرت توسط جناحهای دیگر سرمایهداری می انجامد. برای ممانعت از روند ادامه قدرتگیری سرمایه در انقلاب ایران، تودهای شدن و انتخاب سوسیالیسم به مثابه یک آلترناتیو اجتماعی ادامه مبارزه را تضمین خواهد کرد.
زنده باد سوسیالیسم
مهران پیامی
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما رژیم جمهوری اسلامی رفتنی است و این رژیم خیلی سریع به پایان خودش نزدیک شده است تحریمها علیه رژیم موثر بوده است و باعث شده که انها پول کمتری برای تروریستهای حماس حشد الشعبی حزب الله لبنان حوثی های یمن بفرستند تحریمهای بیشتر باعث نابود شدن سریعتر رژیم خواهد شد در جامعه ایران دو عامل گرانی کالاها و بیکاری جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی باعث افزایش خشم مردم و جوانان ایران شده است و انها برای شورش و قیام سراسری آماده هستند و خامنه ای باید بداند که روزی مردم ایران او و سایر جنایتکاران را در گودالی خیلی عمیق با بنزین به اتش خواهند کشید و سرنوشت شومی در انتظار خامنه ای است