اخیرا تعدادی از کانال های تلویزیونی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و تحقیقی و گفتگو با مدرسین دانشگاهها، مدیران قبلی و کنونی دولت، چهره های اجتماعی جامعه راه اندازی شده است. از جمله آنها کانال دیدار، سیمرغ ، اکو ایران، مورخ و…..است. برخی از آنها در ایران و برخی در خارج از کشور تولید می شوند. در این کانال های ویدئو کلیبی بحث راجع مسائل اجتماعی و تحقیقی، تاریخی و حتی جنایی و پلیسی و جوک گویی هم جا باز کرده است.
ظاهرا اکثر آنها انتقادی، افشاگرانه و مخالفت در سطوح مختلف با دولت و یا افراد دولتی و سیاست ها و عملکردهای آن است. خط قرمز هم خود خامنه ای و نهادهای امنیتی است. آنهم به شیوه ای بسیار پوشیده. در عین اینکه بسیاری و نه همه آنها به روشنی پروژه های حکومتی هستند ولی در برخی از آنها از جمله استادان و روشنفکران و محققینی هستند که تن به رانت های دولتی جهت تبدیل شدن به سلبریتی نداده نظرات خود را به روشنی توضیح می دهند.
این سیاست که بصورت پروژه ای و بویژه بعد از جنبش اجتماعی در ایران که در سال ۱۴۰۱ با نام زن، زندگی ، آزادی شناخته می شود، بطور جدی دنبال می شود، چه اهدافی را دنبال می کنند؟ برای جواب به این سئوال بایستی نگاهی داشته باشیم به کشورهایی که این گونه برنامه ها در آنها جریان دارد. این پروژه ها در شرایطی که بحران اقتصاد نشان از یک اقتصاد نئولیبرالیستی ورشکسته که رانت خواری و فساد و مافیای قدرت در سیاست، قتصاد و فضای اجتماعی اکثریت جامعه گذار از رژیم جمهوری اسلامی و دارودسته های اسلامی را تجربه می کند، توجیه مالکیت خصوصی، توجیه حق تقدس به مالکیت خصوصی و تجمع ثروت های عظیم در برابر فقر و نداری و سفره های خالی و بالاخره توجیه اقتصادی کنونی با آوردن حدیث و فقه در جهت خاک پاشیدن به توده های کار و زحمت است . اقتصاد ما در دوران امپریالیسم و میان رقابت های شدید جهانی برای سلطه بر آن شکل گرفته است؛ اقتصادی که با نفوذ سرمایه های امپریالیستی غرب شکل گرفته و سازمان یافته است که با کمک نفت در تقابلات کنونی، گرایش به شرق پیدا کرده است. این اقتصاد که از مدیریت ضعیف حتی در حیطه سرمایه برخوردار است؛ اختلاف طبقاتی را تشدید کرده است و اقلیتی با ثروت های سرسام آور در برابر اکثریتی فرودست که یا قادر به تامین زندگی انسانی نیستند و یا با چند شیفته کار کردن تمامی شیره جان خود را در شکل ارزش اضافی به سرمایه داری می فروشند. جنبش های دهه اخیر جوابی به بربریتی است که سرمایه داری و دولتش (جمهوری اسلامی ) اعمال می کند. حزب رنجبران هیچ راه حلی برای جواب به معضلات کنونی این اقتصاد نئولیبرالیستی به جز برچیدن نهادهای سیاسی و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و یا هر رژیم سرمایه داری ایران و جایگزینی آن با یک اقتصاد که از هر کس به اندازه کارش و به هر کس به اندازه نیازش شعارش باشد، راه حل دیگری ندارد. اقتصاد ایران دارای ناهمگونی است اقتصادی که جدا از سطح تکاملش اما دارای بهم پیوستگی است که حتی راه حل ملی و مسائل دمکراتیک را با پیچیدگی های خاص ایران روبرو کرده است.
از زمانی که اینترنت و نرم افزارها به جوامع انسانی در سطح وسیع ورود پیدا کرده است، اطلاعات گسترده و متنوعی در اختیار بشریت قرار گرفته است. همزمان این اطلاعات به همراه اطلاعات نادرست و مهندسی شده به یکی از مسیرهای به دست گرفتن افکار عمومی تبدیل شده است. برعکس تبلیغاتی که می شود، آزادی اطلاعات بدون قید و شرط در اینترنت بسیار کم است و اطلاعات حتی در هوش مصنوعی هم دسته بندی شده است. ما با جوامع طبقاتی روبرو هستیم و منافع طبقات در پخش اطلاعات و اخبارهای صحیح با جهت گیری های نادرست با منافع طبقات حاکم تا حد زیادی همخوانی دارد. یکی از این نوع برنامه ها مصاحبه ای است که محسن برهانی یک حقوق دان و استاد دانشگاه که خود را نه اصلاح طلب و نه اصولگرا اما معتقدی استوار به اسلام می داند، در کانال سیمرغ و درباره اقتصاد در ایران دارد.
گفتگوی این استاد دانشگاه و حقوق دان مسائل متعددی را راجع به پایه های اقتصاد در ایران که برخی از نکات آن نشانگر نگاهی از بخشی از حاکمین ایران راجع به اقتصاد ایران و نحوه سازماندهی آن است را مورد بررسی قرار می دهیم . او می گوید که یکی از دلایل وضعیت بحران کنونی ساختارهای اقتصادی ایران ناشی از نگاه خام دولت ها از چپ ها در دولتی کردن همه چیز مثل سوسیال دمکرات ها و سوسیالیسم دولتی شوروی است و کمی بعد می گوید فقه می گوید تو اختیار مالت را داری که هر کجا ببری، حرمت مال تو حرمت خون من است و یا مصادره نابود کننده مالکیت در ایران، عادات چپ و بزرگ ماندن دولت بعد از جنگ و عواملی از این دست. بعد از این افاضات راه حل را دادرسی مدنی و کیفری و فراهم کردن قانون برای رقابتی کردن، مبارزه با نگاه باتلاق چپ اسلامی علیه تجمل گرایی، پاسخ گویی مسئولین و چندین نکته دیگر که بیشتر متوجه نگاه سیاسی به اقتصاد است مانند احترام به مالکیت خصوصی و تضمین آن و غیره می داند.
او می گوید بخشی از مشکلات اقتصادی ما ریشه در مشکلات سیاسی دارد ولی قبلا گفته است که خامنه ای طرفدار بازار آزاد است ولی روند کند است. و او به این کندی نقد و بررسی جدی دارد.
ایشان به بیش از۲۵ مورد در زمینه اقتصادی اشاره می کند که مرکز آن باز گذاشتن اقتصاد آزاد و عدم محدودیت دولتی، اجازه گردش سرمایه داخلی و بیرونی است. در واقع آقای برهانی هیچ چیز جدیدی در رابطه با بحران اقتصادی بجز توجیه وضع موجود در شکل انتقادی را مطرح نمی کند و مبناهای مالکیت خصوصی، گردش آزاد سرمایه ، تضمین سود سرمایه ولی تحت لوای مقررات و نه رانت و پارتی بازی های ایدئولوژیک و …. را مد نظر قرار می دهد. حتی تا آنجا به دنبال توجیه معلول ها می رود که با تعجب می گوید ” فرهنگ دزد دانستن ثروتمندان ” و ادامه می دهد ،”به چه کسی ربط دارد که من ماشین میلیاردی سوار می شوم”. عدم نرمش پذیری حاکمان ایران در برخورد به سرمایه که در این مصاحبه ادعا می شود هیچ پایه عینی نداشته و جمهوری اسلامی دست و دل بازی و رانت خواری و فساد را تا مرز فروپاشی اقتصادی در نرمش های قهرمانانه اقتصادی کاملا جلو برده است. اختلاف، باند بازی و دارودسته های مختلف در داخل رژیم جمهوری اسلامی، که بر سر سفره ” انقلاب” نشسته اند، دقیقا مانند گرگ های گرسنه ای هستند که بر خوان یغمای بودجه های دولتی نشسته اند و در این زمینه حاضر هستند یکدیگر را تکه و پاره کنند. آیا این اختلافات هیچ ربطی به انسداد های اقتصادی دارد؟ البته که دارد ولی فراموش کردن اینکه خصلت سرمایه داری بویژه در دولت هایی نظیر ایران زمینه اصلی ایجاد جناح های مختلف درونی در عین استبداد سیاسی است. آقای برهانی را به نصحیت کننده نگران رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.
جدا از نظرات مشعشعانه این استاد حقوق، گویا او را از دانشگاه معلق هم کرده اند. ایشان در عین اینکه زاویه سیاسی معینی با حکومت جمهوری اسلامی از خود نشان می دهد ولی پایه های نظرات اقتصادی او توجیهی است بر وضعیت کنونی .
بحران اقتصاد کنونی ریشه در قدرت سیاسی طبقاتی دارد. ولی استاد ما این ریشه های سیاسی – طبقاتی را نمی شکافد وقتی اذغان دارد که رانت و فساد گسترده در دستگاههای دولتی وجود دارد. او ارتباط آنها را بررسی نمی کند و سرپوشی بر پایه ها ی این بحران که تمامی ارکان جامعه را در بر گرفته است می گذارد وقتی خواهان “تضمین سود سرمایه” می شود. موضوعی که از یک دولت وحشی مذهبی سرمایه داری بصورت افسار گسیخته از طریق رانت و فساد تامین می شود. ایشان نمی فهمد که این اقتصاد با ساختارها و اشکال سیاسی اش در ۴۵ سال گذشته حداقل کاری را که کرده است، تضمین سود سرمایه بوده است. اما این استاد مسلمان حقوق دان با فقه، حدیث و روایت می خواهد یک اقتصاد سرمایه داری را به ۱۴۰۰ سال پیش گره بزند کاری که ۴۵ سال جمهوری اسلامی مشغول آن بوده است و نتیجه اش را مردمی که در بطن جامعه زندگی می کنند و از مواهب رانت و فساد حاکمان برخوردار نیستند، کاملا درک کرده و با فقر و بدبختی درگیر هستند. آقای برهانی تئوریسین بخشی از حاکمانی است که به دنبال سراب اقتصاد اسلامی روان هستند. سرابی که مدتها تئوریسین های سیاسی مشغول ساختن دولت اسلامی و دولت جهانی اسلامی هستند.
البته این نظریات تازگی ندارد مارکس در برخورد به این نظریات در “دست نوشته های اقتصادی و فلسفی” در قسمت مالکیت خصوصی و کار می نویسد: ” در برابر اقتصاد سیاسی روشنگر که ذات ذهنی ثروت و چهارچوب مالکیت خصوصی آشکار ساخته، طرفداران نظام پولی و نظام سوداگری که مالکیت خصوصی را صرفا ذاتی عینی می دانند که در برابر بشر قدعلم کرده است، بُتواره پرست و کاتولیکی بیش نیستند.” ایشان البته که بتواره پرست نیستند اما در عرصه سیاسی کاملا ولایی هستند!.
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان در جهت افکارسازی جامعه جهت پیشبرد آسان تر سیاست های داخلی و خارجی دولت ها، گفتگوهای رادیو و تلویزیونی ترتیب داده می شود و عده ای از جامعه شناسان، اقتصاد دانان، مهندسین و روشنفکران را دورهم جمع می کنند تا در یک بحث داغ و نهایتا بدون هیچ نتیجه ای نگاه ها را به سوی دیگر برگردانده و یا توجیه کننده سیاست ها و وضع موجود باشند و در پشت پرده به سیاست های خود ادامه بدهند. حداقل برنامه های آقای برهانی هم از این دست برنامه ها ست که با ظاهری انتقادی اما نه تنها راه برون رفت از بحران را نشان نمی دهد بلکه دفاع سرسختانه ای از سرمایه داری دارد. انتقاد او اعتراض به رفتارهای رژیم اسلامی بخاطر محدودیت های لیبرالیسم سرمایه داری است و جایگزینی آن با یک اقتصاد بسته که خود نام آنرا چپ اسلامی گذاشته است، تا در بی برنامه گی ذهنیش در چهت راه برون رفت از بحران اقتصادی نگاه حتی عدالت طلبانه سوسیالیست ها را به چالش بکشد.
آقای برهانی بازتاب و پی آمد روابط اقتصادی و بعضا سیاسی را طرح می کند تا شکل انتقادی او درگفته هایش ظاهری رادیکال داشته باشد. اما وقتی می خواهد دست به مبناها و زیر ساخته های آن ببرد به فقه و مذهب پناه می برد تا توهمات دین را در عرصه اقتصاد هم بوجود بیاورد تا از اقتصاد اسلامی خود چهره ای عدالت طلبانه بسازد. نصایح محسن برهانی این است که جلوی رانت خواری و گشت ارشاد را بگیرید و حرمت انسان را نگه دارید و از این قبیل موارد به حاکمان جمهوری اسلامی، نصحیت یک ” روشنفکر ” اسلامی است که از توهمات ۴۵ ساله خود بیرون نیامده است.
اقتصاد سرمایه داری در دوران رقابت آزاد و امپریالیسم همیشه یک اقتصاد سیاسی بوده است و درهم تنیدگی سیاست و اقتصاد موضوع تازه ای نیست. دولت ها نماینده طبقات حاکم در جوامع مختلف هستند و با رشد سرمایه داری و اقتصاد نئولیبرالیستی دولت ها در خدمت سرمایه داری و شرکت ها و سازمان های مربوط به آن قرار دارند. قدرت اجتماعی دولت ها با زندان ها و قوانین خود که در دفاع از طبقه حاکم است، اعمال می شود. و همچنین دولت در کمک به ساختار و نهادهای سرمایه داری وظیفه سرمایه داری شدن و رشد آنرا در جامعه از راه های مختلف از کمک رانتی و یا بلاعوض و یا قرض های عظیم تجاری در زمینه های توسعه و تولید در عرصه های کالاهای نظامی، کشاورزی، صنعتی و…….از بودجه های دولتی جلو می برد. همزمان اقتصاد سرمایه داری با کمک روزنامه ها و مدیاهای تحت کنترلش همه تلاش خود را در زمینه فرهنگ سازی سرمایه داری سازمان دهی کرده و با صرف بودجه های هنگفت به این نهادها رسمیت می بخشد. سود و کسب ارزش اضافی از قبل نیروی تولید در صدر برنامه های دولت های سرمایه داری و حفظ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید قرار گرفته است. پنهان کردن منافع طبقه حاکم بر اقتصاد بیش از اینکه از عدم دانش و ناآگاهی بیاید از فریبکاری مدافعین نظام سرمایه داری نشأت می گیرد که با خاک پاشیدن بر چشم نیروهای کار جامعه اعم از کارگران و زحمتکشان، مسببین وضع کنونی را از هدف عمده مبارزاتی مردم بر حذر دارد.
ما در دوران امپریالیسم هستیم و مهر سرمایه داری بر همه عرصه های اجتماعی خورده است. اقتصاد نئولیبرالیستی ایران که هر روز فاصله طبقاتی را بیشتر و بیشتر کرده است و بر سرکوب سیاسی بیش از پیش تاکید می کنند را نمی شود با فریب توسعه انسانی و محیط زیستی و اقتصادی توجیه کرد. اینها همه از پی آمدهای اقتصاد یک کشور پیرامونی با اقتصاد نئولیبرالیستی است. اینرا نه آقای برهانی و نه هیچکدام از اقتصاد دانان لیبرال ایران قادر به پنهان کردن آن نیستند. اقتصاد ایران بعلت اینکه با سرمایه امپریالیستی رشد یافته ولی در رژیم جمهوری اسلامی از یک دولت دست آموز شاهنشاهی به دولتی زیاده طلب از نگاه امپریالیست های غربی تبدیل شده است و بعلت اینکه نقش غربی ها در اقتصاد ایران کم شده است و نقش اقتصادهای نو ظهور افزایش یافته، تحت فشار امپریالیست های غربی قرار گرفته و نفت و دلار دو ابزار اقتصادی هستند که غرب برای رام کردن مخالفت ایران با اسرائیل و غرب بکار گرفته است. این فشارها هم مزید برعلت شده است. با اینکه راههای دور زدن اقتصادی تا حدودی در کم کردن این فشارها تاثیر گذاشته است ولی هنوز باعث کم کردن بحران عمومی اقتصادی در ایران نشده است. ما در۴ دهه گذشته شاهد فروپاشی ارزهای ملی کشورها به غیر از دلار، یورو و ین و یوان هستیم که خود بر فروپاشی اقتصادی کشورهای پیرامونی تاثیر مخربتری گذاشته است. در واقع کشورهای امپریالیستی بحران های خود را با فروپاشی ارزی کشورهای پیرامونی به این گونه کشورها منتقل کرده اند. ولی امروزه با بسته شدن بازارهای گذشته، این کار توسط مبادلات ناعادلانه و بورس های جهانی و….. یا بصورت بسیار ضعیف تری قابل انتقال است. و کشورهایی از جمله ایران فرصتی یافته است که در این رقابت ها، تحقیر و عقب ماندگی ومنافع خود را در چالش های کور با مردم و قدرت های رقیب خارجی با سرکوب و استفاده از نیروهای نیابتی جلو ببرد.
جمهوری اسلامی از وقتی به قدرت سیاسی دست یافته است، همیشه به دنبال حکومت اسلامی و اقتصاد اسلامی حتی در سطح جهانی بوده است و تئوریسین های آنان دوره به دوره و در شرایط مختلف سیاسی ۴۵ سال گذشته با هر تئوری که برای ساختمان قالب های فوق آورده اند با شکست مفتضحانه روبرو شده اند. آنها از راه اقتصادی ژاپنی و چینی تا قطر و عربستان صحبت به میان آورده اند اما چون نه تاریخ را می شناسند و نه علم اقتصاد را در حال بازگشت به خزعبلاتی همچون اقتصاد اسلامی که به بیهوده بودن آن واقف هستند، می باشند. هیچ راه حلی برای اقتصاد ایران همچون نئولیبرالیسم اقتصادی و ” اقتصاد اسلامی ” ، ” اقتصاد چینی ” ، ” اقتصاد خصوصی” ،” اقتصاد دولتی ” جواب بحران های اقتصادی ایران نیست. رفرم های اقتصادی در عصر امپریالیسم همچون رفرم های سیاسی، قادر به حل معضلات کنونی در چهارچوب وضع موجود نیست. بهم ریختگی و بحران اقتصاد سرمایه داری ایران همچون بقیه ساختارهای موجود سرمایه داری احتیاج به انقلابی دارد که کل روابط استثماری و ستمکارانه جامعه را در هم بریزد. و حکومت اکثریت جامعه را که نیروی کار آن هستند در راس قدرت سیاسی جامعه بنشاند. اقتصاد سرمایه داری خود فساد زا و رانت خوار است. محسن برهانی خواهان تدوین قوانین لیبرالیستی بر بازار است. ایشان نمی خواهد به این امر اذغان کند که اقتصاد فعلی ما یک اقتصاد نئولیبرالیستی است که در عصر سرمایه داری فراملی در کشور ما به همین شیوه و وضع موجود می تواند اقتصاد ما را رهبری کند.
تمام نقد های ایشان به اقتصاد نئولیبرالیستی، از دزدی و رانت خواری و سرکوب های سیاسی و حجاب و غیره، برخورد به معلول ها بجای علت هاست و درست در این نقطه است که اقای برهانی می گوید احترام به مالکیت خصوصی و تضمین آن، جمله ای که چندبار در این گفتگو تکرار می شود؛ احترام به مالکیت خصوصی که خود علت همه مشکلاتی است که جامعه بیش از ۱۰۰ سال است که گرفتار آن است. این احترام از طرف حاکمین همیشه رعایت شده است، اما به نظر می رسد که آقای برهانی احترام فوق را کافی ندانسته و خواهان دولتی اقتدارگرا در عرصه سیاسی می باشد.
دولت اقتدارگرا در عرصه اقتصادی دردرجه اول دولتی اقتدارگرا در عرصه سیاسی است، ولی استاد حقوق دان ما با اقتدارگرایی سیاسی تا حدی زاویه سیاسی دارد. این دو گانگی در سیاست و اقتصاد که معمولا و بسیار موردی اتفاق می افتد و کاملا مشخص و موردی است برای آقای برهانی به یک اصل انتقادی علیه سیاست های اقتصادی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. او در توجیه فرار سرمایه ها دلیل تئوریکی می آورد و می گوید ” سرمایه پرنده ای ترسو ” است. مسئله فرار سرمایه ها و گذارشان به ترکیه و دیگر کشورها را از زاویه های مختلفی می توان بررسی کرد. اما پیش از آن باید پرسید این سرمایه های عظیم از کجا آمده است و چگونه این بال های پرتوان را پیدا کرده اند که به آسانی پرواز کنند. آیا آن فسادها و رانت هایی که آقای برهانی مورد انتقاد قرار می دهد همین نقش را ندارند. که هنوز از بانک های ایران بیرون نیامده در خارج به خانه و ملک و املاک تبدیل شده اند. بسیاری از روشنفکران لیبرال ایران در توجیه اقتصاد کنونی ایران بصورت غم انگیزی تعلق طبقاتی خود را در ستایش از نظام سرمایه داری نشان می دهند.
اکثر اقتصادهای بزرگ سرمایه داری در بازارهای بورس به ثروت های عظیمی در برابر ورشکستگی سرمایه های کوچک تر رسیده اند و دامنه فقر و ثروت را به شدت گسترش داده اند. اما در برابر آن، اقتصاد سوسیالیستی در دو تجربه گذشته اش بسیار فراتر از عملکردهای اقتصاد سرمایه داری و بیش از گذشته در خدمت به انسان ها گام برداشتند. اینکه دو کشور روسیه و چین با انقلابات سوسیالیستی و دمکراتیک نوین به این درجه از قدرت رسیده اند نه ناشی از سرمایه داری شدن آنها بلکه بعلت زیر ساخت هایی بود که در دوران سوسیالیسم بوجود آمده بود. اقتصاد سوسیالیستی بدون برنامه ریزی ، بدون حضور پرقدرت طبقه کارگر و حزبش در رهبری جامعه، بدون اعتماد توده ها به دولتی که نماینده خود بدانند و….. قادر به چنین توانمندی که در دو اقتصاد چین و روسیه در دوران سوسیالیسم بوجود آورد، نخواهد بود. توهم و کپی برداری از کشورهای دیگر آنهم توسط رژیم اسلامی سرمایه داری ایران برای بازسازی اقتصاد ایران، بدون تفکرات علمی، بدون شرکت کارگران و اکثریت عظیم تولید کنندگان جامعه، بدون جدایی دین از دولت و وسیع ترین آزادی ها، بدون تشکلات مستقل کارگری و….. تنها یک فریب بزرگ در جهت ایجاد امیدهای کاذب بورژوازی در طبقات فرودست اجتماعی است. فرق بین اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد سرمایه داری نه در مقدار توسعه و سود آوری بلکه در خدمت به انسان مولد جامعه و نه سود است و در این تغییر هیچ تئوری و یا فریبی، طبقه کارگر و زحمتکشان را که اقتصاد سوسیالیستی را سازمان خواهد داد از مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وتحقق انقلاب سوسیالیستی باز نخواهد داشت.
مهران پیامی
«حزب رنجبران هیچ راه حلی برای جواب به معضلات کنونی این اقتصاد نئولیبرالیستی به جز برچیدن نهادهای سیاسی و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و یا هر رژیم سرمایه داری ایران و جایگزینی آن با یک اقتصاد که از هر کس به اندازه کارش و به هر کس به اندازه نیازش شعارش باشد، راه حل دیگری ندارد.»
سوال اینجاست که حزب رنجبران ایران برای تحقق این راه حل، چه برنامۀ مشخصی دارد؟ اگر انقلاب (که شما آن را سرنگونی نامیده اید!) هدف حزب رنجبران ایران است، قاعدتاً باید برنامۀ مشخصی برای پیشبرد این امر و برنامه ریزی برای آن در دست اقدام باشد. این برنامه کجاست؟ آیا حزب حتی برای حفظ خود و جوانسازی کادرهای خود و شناسایی مسائل روز و ارتباط با مردم داخل کشور و سازماندهی در داخل برنامه ای دارد؟ آیا مدیریت رسانه های حزب به صورت جدی بر اساس برنامه جلو می رود؟ چطور ممکن است بتوان حزب را در داخل کشور احیا کرد و یک برنامه انقلابی را به پیش برد، اما نتوان کادرهای جدید تربیت کرد، فعالیت ایدئولوژیک را به روز و تقویت کرد، نیروهای داخل کشور را در درون طبقۀ کارگر سازمان داد و «انقلاب» را به پیش برد؟ تصور میکنم باید میان حزب و رسانۀ حزب فرقی وجود داشته باشد و امیدوارم این تفاوت خارج از وبسایت حزب به چشم بیاید.