ژینا جرقهای شد تا شعلههای آتشی را بار دیگر فروزانتر و گستردهتر پس از خیزشهای ۹۶ و ۹۸ در جامعه ایران امروز بگسترد. زنان جوان را در مقیاسی وسیعتر برای کسب حقوق پایمال شده قرنیشان به میدان آورد، بار دیگر سلطهی دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه را از درون و بیرون به لرزه در آورد و تضادهای متخاصم جامعه بحران زده ایران را شدت بخشید.
فقدان یک کانون راستین فکری، هرج ومرج همراه با دروغ گویی و ماله کشی مداحان حکومتی در باره وقایع جنبش زن زندگی آزادی، دخالتگریهای کشورهای امپریالیستی و ارگانهای تبلیغی آنها و مهمتر پراکندگی جنبش کارگری و کمونیستی ایران ارزیابیهای متفاوت آن، شرایطی را بوجود آورده که در سالگرد مرگ ژینا نسل جوانی، بویژه زنانی که با شجاعت بی سابقهای در این خیزش سلطه شکن شرکت کردند و بزرگترین هزینهها را دادند و هنوز هم زندانها پراز شرکت کنندگان همین جنبش است که در یافتن تحلیل دقیق علمی به آنچه اتفاق افتاده جستجوگرند چون جمعبندیها متفاوت و یکجانبهگر و سکتاریستی است.
از برخورد حاکمیت شروع کنیم که پس از چند روز معطلی آنرا جنبش اغتشاشگران وابسته به بیگانه نامید که هدف براندازی رژیم را بسود آمریکا و ناتو دنبال می کند و سرکوب آنرا با تمام قدرت توسط نیروهای مسلح را فرمان داد. نتیجه آن زندان، شکنجه و اعدام دهها هزار نفر از جوانان زن و مرد و به اصطلاح پیروزی نمایندگان خدا، روحانیت شیعگر و نظام ولایت مطلقه بود. چنین برخوردی از کجا بر می خیزد؟ چگونه می توان چنین برخوردی را توجیه کرد و توضیح داد؟ بعضیها ماهیت اسلامی نظام را دلیل چنین برخوردی می دانند و معتقدند چنانچه حکومت سکولاری سر کار بیاید چنین برخوردهایی اتفاق نخواهد افتاد. بعضیها چون اصلاح طلبان حکومتی که تابحال شریک دزد بودهاند جای خود را خالی در حکومت می بینند و پشتیبانی خود را از جنبش زن زندگی آزادی در راستای بازگشت به قدرت و ادامه نظام سرمایه داری نئولیبرالیستی و احیای برجام را تجویز می کنند. در سالهای اخیر آنها به نیروی قابل محاسبهای با همکاری با موسسات امنیتی و دولتی کشورهای غربی در خارج کشور تبدیل شدهاند.
اما برجستهترین و پر صداترین مدافعان جنبش زن زندگی آزادی حداقل در سطح رسانهای آلترناتیو سازان رهبری برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بود که با پرچمهای سلطنتی و شیرخورشیدی به میدان آمدند، و چهرههایی چون پرویز ثابتی شکنجهگر مزدور سیا را علنی کردند تا به وزارات خارجه آمریکا نشان دهند آلترناتیو متشکل و مصمم برای انقلاب مخملی در ایران موجود است.- در خواستی که آقای پامپیو رئیس سیای اسبق و وزیر امور خارجه ریاست جمهوری دونالد ترامپ طی مصاحبهای علنی عنوان کرد و در دیدار با تک تک مزدوران ایرانی بر ایجاد یک رهبری و آلترناتیو تاکید داشت. بگذریم از اینکه در همان زمان رئیس امنیتی ترامپ….. سازمان مجاهدین را به عنوان نیروی آلترناتیو میدانست و طرح انقلاب مخملی و رژیم چنج را روی میز رئیس جمهور گذاشته بود. البته باید به این جرگه مزور وابسته باید ناسیونالیستهای کرد بورژوا را که خصلت جاشی را حفظ کردهاند می توان گفت با پیوستن گرایش فرصت طلبان بریده از جنبش چپ و کارگری و کمونیستی ، حقوق بشریها به دنباله روی از این گرایش و بر افراشتن پرچم همه باهم پاپولیستی میرفت که در افکار عمومی جهان چنین توهمی را بوجود آورد که انقلابی در ایران در حال وقوع است.
در ایران جدال تاریخی میان دو طبقه متخاصم کارگران و سرمایهداران که تضاد اساسی جامعه را سالهاست تشکیل داده و با جا بجا شدن قدرت از شاه به خمینی هم که تودهها شرکت داشتند، معلوم شد دردی از اکثریت عظیم مردم دوا نکرد بلکه دو چندان بدان افزود، معلوم شد تنها راه پیروزی انقلابی ریشهای با برنامهای سوسیالیستی که قدرت سیاسی بدست کارگران و اکثریت تودههای مردم بیفتد، است . از آن زمان تا بحال ، در این ۴۴ سال با توسعه سرمایهداری بطور عینی این تضاد اساسی برجستهتر در نبردهای اجتماعی جلوهگر شده و آنرا به تضاد عمده جامعه تبدیل کرده است. یعنی رژیم چنجها و دست به دست شدن قدرت میان نمایندگان همان طبقه سرمایهدار بدرد تودهها نمی خورد. اما در این شرایط بحرانی جامعه و آگاهی بیش از هشتاد درصد مردم زحمتکش به این واقعیت که حاکمیت ولایت فقیه مطلقه تجربه شکست خورده ایست بدتر از تجربه سلطنت پهلوی، با تمام جنبشهای پی درپی مردمی که جنبش زن زندگی آزادی آخرینش نخواهد بود نبود یک آلترناتیوی که بتواند نقش فعالی در حل تضاد عمده داشته باشد پا نگرفته است. ضعف در خیزشها و جنبشهای تودهها یا در اعتصابات و اعتراضات کارگران، معلمان ،زنان، بازنشستگان و دیگر اقشار جامعه نیست، بلکه در پیشروان و کادرهای آگاه طبقه کارگر، تشکلهای کمونیستی و سوسیالیستی است که توانایی پاسخ درست به نیازمندی مبرم سازماندهی مبارزات و جنبشهای جامعه را ندارند. درست در نبود چنین آلترناتیوی است که بیگانگان دست اندر کار ایجاد قشون خود و آلترناتیو طرفداران خود در جامعه کنونی از نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج می باشند و خطر جا بجا شدن قدرت سیاسی از جناحی به جناحی دیگر بورژوازی محتمل تر میشود.
طبقه کارگر ایران بیش از صد سال است در صحنه سیاسی مبارزه طبقاتی حضور فعال عملی داشته، متشکلترین نیروی اجتماعی در سالهای افول و سرکوب بوده و هیچگاه در سختترین شرایط از مبارزه باز نایستاده است. این از موقعیت اجتماعی و منطق مقاومت ستمدیدگان بر می خیزد. در بحبوحه جنبش زن زندگی آزادی، هنگامی که بازماندگان رژیم کهنه پرست سابق برای مصادره آن توسط رسانههای بیگانه خیز برداشته بودند بیست تشکل صنفی – مدنی کارگری ایران منشوری را مشترکن انتشار دادند چون توپ دروازههای دانشگاه جرج تاون آمریکایی را در نوردید و مهر باطل به اتحاد نامقدس مزدوران بورژوازی خارج نشین زد. استقبال نیروهای کارگری و جنبش چپ و کمونیستی خارج از آن، برگزاری همایش کلن و پشتیبانی سراسری نیروهای آزادی خواه و دموکرات جهان به جنبش زن زندگی آزادی سیمای واقعی خود را بخشید و نشان داد در دوران تاریخی کنونی انقلاب ایران جنبش ها ی تودهای، جنبشی که در برگیرنده خواستهای مردمی باشد همچون جنبش ضد حجاب اجباری و ستم به زن و حکومت بورژوازی حاکم را به چالش کشد و براندازی آنرا هدف قرار دهد حتا اگر پیروز نشود اما پیروزی طبقه کارگر را به جلو سوق میدهند. جنبشهای ۹۶ ، ۹۸ و جنبش اخیر نمایندگان طبقه کارگر را بر آن داشت تا منشور حداقلی خود را به موقع منتشر کنند، نیروهای چپ و کمونیست را به سوی همراهی و اتحاد کشاند و امروز در سالگرد مرگ ژینا ما شاهد سازماندهی آلترناتیو کارگری، گسترش مبارزات کف خیابانهای زنان، بازنشستگان و اعتصابات و اعتراضات کارگری هستیم.
با رو به شرق و مدارا با همسایگان بورژوازی حاکم نخواهد توانست جلو خشم گرسنگان و فرودستان را که در مقیاس میلیونی هستند و هر روز بر شمار آنها افزوده میشود با سرکوب، دستگیری، شکنجه و اعدام بگیرد، توهم حاکمان در موفقیشان در سرکوب جنبشها خود از منطق ارتجاعیشان بر می خیزد که تنها با قیام علیهشان حاضر به تغییر هستند و تا محکم تو سرشان نزنی راضی نمی شوند.
محسن رضوانی ۲۵ شهریور ۱۴۰۲