مرتجعان جهان ، گمان می کنند که با سرکوب و کشتار میتوانند به زندگی نکبت بار خود که به چرک وخون آلوده است تا ابد ادامه دهند. آنها بنا بر ماهیت طبقاتی خود از درک منطق ستمدیدگان، پا برهنگان و استثمار شوندگان، از دیا لکتیک مقاومت ومبارزه ی طبقا تی در جامعه که نیروی محرکه ی تاریخ است، که طبقه ای طبقه ی دیگر را دیر یا زود بر میاندازد و طبقه ی نوینی به قدرت میرسد عاجزند. ذهنیگری اساس اندیشه آنهاست که سرنوشتی جز شکست در پیش ندارند. شاهرخ زمانی را درزندان زیر شکنجه کشتند واز آن زمان تابحال هزاران اعتصاب وتظاهرات ادامه یافته و صد ها شاهرخ زمانی ها پا به میدان مبارزه گذاشته اند.
حاکمان ایران که بکار بردن شمشیر را از بادیه نشینان حجاز هزار و چند صد سال پیش به عاریه گرفته اند، ذهنیگری را به غایت تا مرز بی شعوری رسانده اند و در این خیال باطل بسر می برند که با سرکوب جنبش زن زندگی آزادی به تاریخ شورش برحق مردم ایران نقطه پایانی گذاشته اند.
زندگی اکنون لشکر طبقاتی بیش ازنود میلیون را در ایران بوجود آورده، پیشروان آگاه طبقه کارگر را در مبارزه ای میان مرگ و زندگی پرورش داده که آگاهی طبقاتی خود را صرف سازماندهی و صف آرائی کارگران و زحمتکشان کرده و میروند تا تشکیلات پراکند ه ی خود را متحد و سراسری سازند و با آبدیده شدن کادر های خودی در کوران مبارزۀ جاری، تشکیلات سیاسی پیشرو خود را که بتواند نقش سکاندار پر تجر به ای را در این دریای توفانی بازی کند، شکل دهند. چنین است منطق طبقه کارگر و متحدان وسیع توده های مردمی آن. شاهرخ زمانی در این راه تماماً و کاملاً خود را فدا کرد. او از درون زندان بی هراس از شکنجه و آزار رژیم سرمایه داری حاکم سخن از کمونیسم علم رهایی پرولتاریا میزد و شعار چاره رنجبران وحدت وتشکیلات را فریاد می کرد. شاهرخ زمانی دست پرور جامعه ایست با دو جهانبینی، دو منطق، دو سیاست و سبک کار متضاد در برابر هم ، او نمونه خوب یک پیشرو طبقاتی، یک کارگر آگاه و یک سازمانده کمونیست است که در عمل ثابت کرد از وظیفه شناسترین فرزندان طبقه ی خود بود ه وجان خود را بی دریغ فدای انجام وظیفه اش کرد. درست بدین دلیل است که پیروان او هر روز بیشتر می شوند و گفتار و کردار ش به الگوئی برای ادامه دهندگان راه سوسیالیستی تبدیل می گردد.
قدرت کارگران و توده ی عظیم مردم، بزرگترین نیروی محرکه ی تاریخی تغییر انقلابی کنونی است و در ایران در حال برخاستن است. در برابر آن مقاومت بی فایده است، دشمنان آنها مشتی اراذل و اوباش اسلامی هستند که موقتاً تا دندان مسلح اند، وماشین دولتی را برای ادامه حیات خود بکار گرفته اند، اما بنا بر ماهیتشان تضاد درونی شان هر روز حادتر می شود. آنها از سوی دیگر توسط مردمِ مقاوم حلقه به حلقه محاصره شده اند.
حلقه ی اول : آنها در محاصره کارگران هستند که چرخ زندگی و تولید بدست آنها ست و در سراسر ایران در پیشاپیش صف مبارزات جاری قرار دارند.
حلقه ی دوم : مقاومت معلمان، پرستاران، دانشجویانند که زیرآب باصطلاح فرهنگ اسلامی را کشیده اند و امروز فرهنگ مردم ایران را با فرهنگی سکولار، ضد حاکمیت اسلامی و خواهان تغییر و نوآوری تبدیل کرده اند. این حلقه با کار خود یار و یاور بزرگی برای حلقه ی اول است.
حلقه ی سوم : حلقه ی ستمدیگان مضاعف اند: زنان، ملیت های تحت ستم، اقلیت های مذهبی، قومی و از آنجمله مهاجران موجود. اینها متحدان حلقه ها ی بالا می باشند و در خیزش عمومی، پرولتاریا و حزب انقلابی باید مهارت خود را برای کشاندن آنها به کوران اصلی انقلابی بکار برد.
چنین است سیمای واقعی مبارزهی طبقاتی درایران. چنانچه متحد شوند و سمت و سوی راهی که شاهرخ زمانی نشان داده است را در پیش گیرند، نیروی عظیم کارگران و تودهی در حال برخاستن شکست ناپذیر خواهد شد .