اسد سیف که دوست و همشهری دیرینه باقر مرتضوی است، در مقاله ای در سایت عصر نو، در به اصطلاح نقد این کتاب وارد مباحثی شده است که ربطی به محتوای آن ندارد. عنوان کتاب : ” از وحدت تا فروپاشی” چنین تصوری را به خواننده القا می کند که در این کتاب اسنادی را بیابد که در باره وحدت و فرو پاشی باشد. اما نه مطلبی در باره وحدت است ونه فروپاشی و آقای اسد سیف هم در نقد خود هیچگونه اشاره ای به این موضوع نمی کند. وحدت، رویدادی که در تاریخ جنبش چپ و کمونیستی ایران از نادر اتفاقاتی بود که ۹ تشکل با نفی دیالکتیکی خود حزب رنجبران ایران را بر اساس اصول و برنامه بوجود آوردند. سازمان انقلابی حزب توده ایران که از همان روز جدایی از حزب توده هدف وحدت مارکسیست – لنینیستها را دنبال میکرد، پس از شانزده سال مبارزه ای سخت در صحنه عمل از شرکت در مبارزه مسلحانه تا سازماندهی مخفی در میان کارگران با براندازی رژیم استبدادی و وابسته به امپریالیست شاهنشاهی، توسط توده های عظیم مردم ایران، در شرایط جدید تغییر یافته، با هشت تشکل کمونیستی دیگر طی روندی اصولی و شرکت کلیه اعضای این تشکل ها و به اتفاق آرا حزب رنجبران ایران را پایه ریزی کردند. در این کتاب هیچ سندی در این زمینه دیده نمی شود و آقای سیف هم کاملاً آنرا نادیده گرفته است. اما خندهآورتر در این تیتر کتاب داستان فرو پاشی حزب رنجبران است که البته اختراع تازهای توسط آقای باقر مرتضوی نیست و قبلاً هم چنین ادعایی بارها شده بود. اما اگر خواننده به نامه ها نگاهی بیندازد متوجه می شود نویسندگان آن همگی در پی اصلاح و تغییر و تقویت حزب رنجبران هستند تا فرو پاشی و پراکندگی. اختلاف اساساً برسر چگونگی ادامه مبارزه حزب با رژیم سرکوبگر است. که رفقایی تاکید دارند خط مشی مبارزه مسلحانه تصویب شده در نشست پنجمین کمیته مرکزی، با توجه به نداشتن پایه توده ای حزب در عمل نتیجه ای نداده، ماجراجویی است و طرف دیگر تاکید دارد برای حفظ نیرو و برگزاری کنگره دوم حزب و ارزیابی از اوضاع جدید راه حل انتقال مرکزیت حزب به کردستان منطقه نسبتاً امن است. تغییر مصوبه پنجمین کمیته مرکزی کنگره اول که به اتفاق آرا گرفته شده بود احتیاج به جمعبندی و ارزیابی همه جانبه از رهنمود های چهارگانه زیر داشت :
یکم- افراد لو رفته بنابر تجارب موفق قبلی باید به میان توده ها روند. تا با پوشش کارو پنهان شدن میان تودهها از دستبرد دشمن حفظ شوند.
دوم- جوانانی که از طریق تشکل های دموکراتیک مثل سندیکا ها، دانشجویی، زنان و امثالهم به هواداری از حزب برخاسته بودند را کمک کنیم با توجه به امکانات خود آنها و خواستشان راه جدایی از تشکیلات را در پیش گیرند.
سوم- رفقای لو رفته به خصوص رفقایی که در دوره علنی با نام و نشان خود فعالیت کرده اند و شرایط مخفی شدن در مناطق شهری تحت سلطه دشمن را ندارند به منطقه نسبتاً آزاد آن زمان، یعنی کردستان انتقال یابند.
چهارم- رفقایی که خانوادههای خارجی دارند و امکان بازگشت به خارج را دارند و یا اصولا بر اثر شرایط سرکوب به این نتیجه رسیده اند که بهتر است از ایران خارج شوند، تشکیلات به آن ها کمک کند تا سالم به مقصد برسند.
ضمناً مصوبه پنجمین کنگره به اتفاق آرا علاوه بر چهار نکته بالا تاکید کرده بود که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی واحدهای محلی چنانچه ارزیابی کنند در منطقهاشان امکان مبارزه مسلحانه است با توافق رهبری اقدام کنند.
اما با تمام اختلافات منعکس در این نامهها دیرتر و با تاخیر که منجر به دستگیری بعضی از رفقای کمیته مرکزی شد بلاخره عده ای از کادر ها توانستند خود را به کردستان رسانند. فراموش نشود که حزب ما علاوه بر دشمنی رژیم با دشمنی آشکار رهبری کیانوری و نگهبان از حزب توده و اکثریت روبرو بود. حزب توانست کنگره دوم خود را با شرکت کادرهای دفتر سیاسی و از جمله با شرکت دبیر اول و معاون دبیر اول حزب رفیق علی صادقی در ده چخماق در کردستان برگزار کند وبا جمعبندی از تجارب سه ساله و نقد همه جانبه خط مشی انحرافی و اپورتونیستی راست برخود دوگانه به رژیم خمینی، به مبارزه خود به عنوان یک حزب رزمنده تا به امروز ادامه دهد.
بی شک آقای اسد سیف از این واقعیت حزب ما آگاهی داشته و متاسفانه هیچگونه برخوردی به دروغین بودن عنوان کتاب نکرده است. اما پرسش اینجاست؛ پس این نامه ها در باره چیست؟ حال که نه در باره وحدت و نه در باره فرو پاشی است وظیفه مرورگر این است که بلاخره نشان دهد که محتوای آن ها چیست؟ او لزومی نمی بیند به این موضوع بپردازد و توضیح دهد چون نامه ها و اسناد مربوط به اختلافی است که در درجه اول برسر مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی بین کادرها و اعضای حزب رنجبران در آن سال ها به وجود آمده بود. رفقایی بر این عقیده بودند که حزب در پنجمین اجلاس کمیته مرکزی که به اتفاق آراء به مقاومت مسلحانه در نقاطی که امکان آن وجود داشته رای داده بود، نادرست بوده و رفقایی از این تصمیم دفاع کرده و تغییر آنرا موکول به تصمیم جمعی و برگزاری کنگره حزب می کردند. اکنون در پی نقد ناکرده های آقای اسد سیف ببینیم کرده های او در این مقاله چیست و چگونه است: او در آغاز مدعی می شود که “تاریخ با آگاهی بر رویدادهای کوچک جان می گیرد” امروزه تاریخ نویسان معتبر دنیا هر چه بیشتر معتقدند که توده ها سازندگان تاریخند و در درجه اول تولید کنندگانند که در سپهری گسترده، اثرات خود را در شکل دادن به زندگی مادی بشریت می گذارند. کسی که در آلمان زندگی می کند و کمی هم مطلع باشد می داند که تحولات دویست سال اخیر و تکامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که به تاریخ آلمان جان داده است. کدام رویدادی کوچک که منظور اسناد محرمانه است که توانسته به تاریخ آلمان جان دهد؟ اما آقای سیف از این برخورد متافیزیکی به تاریخ، پا را در سرازیری می گذارد که مجبورست تا ته آن سقوط کند. او با طرح مسئله حذف اسناد توسط نیروهای چپ و کمونیست، مواضع ضد کمونیستی خود را نشان می دهد. او مخالفت حزب رنجبران با انتشار اسناد داخلیاش را توسط شخصی که نه در جریان آن اختلافات بوده، آشکارا مخالف کمونیسم است و خجالتی خود را سوسیال دموکرات معرفی می کند، نه تنها محکوم می کند بلکه به دفاع از شیوه های دروغ پردازی های پرو دموکراسی خواهان سرمایه داری جهانی بر می خیزد و برای اثبات نظریه اهمیت سند در تاریخ، مثالی از نقش اسناد اخیر سیا میزند که نظرش را عوض کرده است چه وی گویا تا قبل از انتشار این اسناد، معتقد بوده که در کودتای ۲۸ مرداد انگلیس ها نقشی نداشته اند. البته برای هر فعال سیاسی که در آن زمان ناظر چگونگی کودتا بود روشن است که چنین ادعایی نادرست بوده و پایه واقعی ندارد و ایرانیان میدانستند که کودتا کار مشترک آمریکا و انگلیس و عوامل داخلی آنها بوده است. اما در مقایسه قرار دادن نامه های منتشر شده و اسناد محرمانه سیا توسط آقای سیف از آن نکاتی است که هر خوانندهای را به فکر وامیدارد که به حال نویسنده بخندد یا گریه کند؟ داستان این به اصطلاح اسناد اکثراً نامه های درونی حزب رنجبران اند که نه تنها اسناد محرمانه نبودهاند بلکه به اشکال مختلف قبلاً منتشر شده بودند. از جمله طبق گفته های زندانیهای حزبی، این نامه ها توسط دستگاههای امنیتی از خانه های لو رفته در اسفند ۱۳۶۱ جمعآوری شده بود و چهار سال پیش آقای محمود نادری پژوهشگر جمهوری اسلامی نیز به بسیاری از این نامه ها در کتاب مائویسم در ایران اشاره داشته است . علاوه بر این آقای حمید شوکت با چهار نفر از رهبران این جریان چپ به تفصیل و با شیوهای جستجوگر تحت عنوان “نگاهی از درون به جنبش چپ” مصاحبه کرده و انتشار داده است که در مورد سازمان انقلابی و حزب رنجبران مطالب زیادی را پوشش داده است. همه این اطلاعات، کافی برای آقای سیف نبود تا به خطا نرود و نامه های درونی حزب رنجبران را با اسناد محرمانه ” سیا ” به مقایسه نگذارد. نفی گری و سیاه نمایی ضد نیروهای چپ و کمونیست نیز تازگی ندارد. در کشوری که عقاید کمونیستی داشتن جرم و عضو تشکیلات چپ بودن به دار منجر می شود، تقاضا کردن از کسی که نامه های درونی یک تشکیلات را علنی نکند بخصوص اینکه صاحبان همان نامه ها هنوز زنده اند و سوسیال دموکرات نشده اند و دشمن هنوز همان دشمن است و پرونده ها هنوز باز است و از اینطریق نباید بیشتر به دستگاه امنیتی خدمت کرد را حذف سند نامیدن دیگر نمی توان در طبقه بندی ناآگاهی و نادانی جا داد، حتا اگر هم چنین باشد خدمت به دشمن است. البته نویسنده گامی فرا گذاشته و وارد اختلاف بین یکی از اعضای سابق حزب رنجبران شده و او را به نادرستی یکی از مسئولان حزب خوانده و در دفاع از کار او عنوان کرده است که اسناد چهل سال پیش مالکیت ندارد. آقای اسد سیف امکان داشت از حزب رنجبران بپرسد چرا با انتشار اسناد مخالفت کردید؟ نکاتی را که با باقر در مخالفت با انتشار در میان گذاشته شد، برای اطلاع به قرار زیر بودند:
۱- این ها اسناد نیستند، بلکه نامه های خصوصی اند که به هیچ وجه نویسندگان قصد رسانهای وعلنی کردن آنها را نداشتند. بعضی از آنها دیگر در میان مانیستند و بعضی از آن ها در جریان بحث وگفتگو تغییر عقیده دادهاند،
۲- پس از اصرار او در انتشار، به او پیشنهاد شد کار گروهی از او و رفقای حزب که در جریان آن زمان بودند تشکیل شود و جمعی
پس از بررسی نامه ها تصمیم گرفته شود.
۳- این نامه ها سند نیستند، بلکه نظرات هستند و به عنوان اسناد حزب رنجبران نباید انتشار داده شود.
ادامه دارد