امتناع از پذیرش وجود حاکمیت و مبارزه ی طبقاتی در کشورهای چند ملیتی، که دموکراسی بورژوائی مستقر نشده، به صورتی تخیلی در عرصهی نظری رایج شده است. اما در این میان، تلاش برای کسب قدرت سیاسی و حفظ برتری طبقاتی توسط سرمایهداران متوسط و کوچک در کشورهائی که هنوز این امر تحقق نیافته محیلانه جریان دارد. انکار مبارزه طبقاتی در درون ملیتها و بین سرمایهداران و کارگران، که سازش ناپذیراند، از طرف بخشی از تشکلها و افرادی که قبلا به صورت افراطی از “کمونیسم معیوبی” دفاع می کردند، امروز صورت می گیرد. اینان برای توجیه معلق زنی های نظریشان از افکار کمونیستی، “راههای جدیدی” کشف کرده اند: “پلورالیسم سیاسی – تشکیلاتی”، “سکولاریسم در قالب حذف حجاب زن و دین”، “کنفدرالیسم دموکراتیک”، “ایجاد کمون در هر محل با شرکت همه باهم”، که ماهیتا جز بیان لیبرالیسم بورژوائی در قالبهای غلط انداز دمکراتیک بودن نمی باشد، پخش و تبلیغ می کنند. و برای تحقق آن به دنبال سازمان یابی هستند!
در تمامی این ادعاها عدول از محکم به دست گرفتن راه حل کمونیسم علمی اثبات شده در عمل توسط طبقه کارگر تحت رهبری حزب کمونیست واحد در هر کشور و پیاده کردن آن در تلفیق با شرایط مشخص هر کشور از جانب این گروههای چپ، ارزیابی نو قلمداد می شود. نظریه پردازان این “کشفیات”، روشن فکرانی هستند که نه موضع تلاش در تحلیل همه جانبه ی علمی کردن را دارند، نه به خواستهای طبقه کارگر به مثابه طبقه پیشرو جوامع سرمایه داری احترام می گذارند، و یا به مبارزه برای روشنگری خواست طبقه کارگر و بدین منظور تعیین دوستان و دشمنان طبقه کارگر و تحکیم نیروی متشکل طبقه کارگر گام بر نمی دارند. اینان در ممانعت از این مبارزات نظرات مافوق طبقاتی را پیش می کشند، گوش شنوائی به صداهای پر ابهت کارگران مبارز کمونیستی ندارند که با قاطعیت و صلابت بی نظیری در ایران مبارزه کرده و راه حلها را هم نشان دادهاند. به این ترتیب در بهترین حالت این نظریه پردازان آمال و آرزوهای اقشار خرده بورژوازی سطح بالا را بال و پر می دهند تا بتوانند خودشان را به سطح حاکمیت برسانند و در این راه پیمائی قدرت طلبانه حاضر به هرگونه سازش غیر اصولی می باشند. ازجمله در تحقق “حق تعیین سرنوشت ملی” دست بدامن امپریالیسم می زنند، برای تبلیغ کردن و نیاز داشتن به پول از صهیونیستها و امپریالیستها درخواست کمک می کنند و یا در پارلمان اروپائی امپریالیستی به جست و جوی طلب مرحمت و شفقت از آنان می باشند.
در جامعه ی طبقاتی، علم مبارزات طبقاتی (کمونیسم علمی) وضعیت و مواضع هر طبقهای را در امر رسیدن و یا کسب قدرت سیاسی روشن کرده و از جمله مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست قاطعانه در برخورد به سوسیالیسم: سوسیالیسم بورژوائی، خرده بورژوائی، فئودالی، آنارشیستی و تخیلی را مردود شناخته و سوسیالیسم علمی را تحت سازمانیابی طبقه کارگر و حزب تراز نوین کمونیست مطرح کرده اند.
به این اعتبار تایید پلورالیسم سیاسی و تشکیلاتی احزابی که خود را مدافع طبقه کارگر قلمداد می کنند، جز صحه گذاشتن به شرکت تمامی این سوسیالیستهای غیر سوسیالیست نمی باشد. پس این آوانس دان به وجود فرقه های طبقات غیر پرولتری در درون خود طبقه کارگر، معنائی جز نفی مبارزه طبقاتی، سازش طبقاتی و لبیک گفتن به لیبرالیسم بورژوائی ندارد.
در ایران کنونی با حاکمیت سرسختانه ی نظام سرمایه داری متکی بر جمهوری اسلامی، محدود کردن درگیری با حاکمان کنونی براساس لغو حجاب اجباری و دخالت دین در امور کشور و در این وادی حتا با جناحهائی از جماعت مذهبی شرکت کننده در تحقق این اهداف متحد شدن، چه پیامی جز برقرار ساختن جامعهای سکولار می باشد که خدشه ای به حاکمیت نظام سرمایه داری وارد نمی آورد؟
کنفدراسیون دموکراتیک فقط به بهانه ی وجود ملیتهای مختلف راه حل رهائی است جز تقسیم قدرت بین طبقات استثمارگر و ستمگر برای هر ملیتی، در شرایطی که کلمهای در از بین بردن این طبقات ارتجاعی نمی شود. دموکراتیک بودن این راه حل را نه به معنای اکثریت کارگران و زحمتکشان ملیتها، در تحقق حق ملل، بلکه بدون چنین آمادگی، سپردن رهبری به دست بورژواها و شاید هم خرده بورژواهای هر ملیتی، نمی باشد که نمونه ی آنها زیاد هستند. درحالی که درگذشته یک نمونه مثبت در این وادی قادر به نشان دادن آن نیستند که از این طریق کارگران و زحمت کشان قدرت دولتی را به دست آورده باشند.
ایجاد کمون نیز مستلزم آن است که کدام طبقه یا طبقاتی در آن موضع غالب دارند و اگر قرار باشد همه باهم در آن شرکت داشته باشند، صرفنظر از تضادی که اجبارا بین طبقه سرمایهدار و طبقه کارگر در چگونه پیش بردن تقسیم درآمدهای ملی چنان اوج خواهد گرفت که جز افتادن رهبری کمون به دست بورژواها و خرده بورژواها چیزی نصیب اکثریت کارگر و زحمت کش باقی نخواهد ماند.
برای نشان دادن ادعاهای مافوق طبقاتی غوطه ور در تخیل های مشکوک قرن نوزدهمی به برخی از اعلام موضع این جریانات که در عام گوئی خود را راضی نگه می دارند، اشاره می کنم:
از نشریه سیاسی، خبری و فرهنگی «پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران» شماره ۳، ۳۱ مارس ۲۰۱۸
«پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران همه جنبشهای ملی دموکراتیک خلقهای ایران، نیروهای چپ، سوسیالیست، کارگری، سکولار، آنارشیست، آزادیخواه و عدالتجو را در ایران، منطقه و در سطح جهانی به مبارزه فعال و متحد بر علیه جمهوری اسلامی دعوت میکند. پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران، صریحا اعلام میکند که کنفدرالیسم دمکراتیک، حقوق جهانشمول انسان را حقوق مسلم شهروندان میداند و با سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییر حاکمیت کنونی ایران، همه این حقوق را به عنوان مبنای قوانین جامعه قرار خواهد داد. پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران، از همه خلقهاى ایران و مردم آزاده و برابری طلب، سازمانها و احزاب سیاسی مردمی، تشکلهای توده ای، کارگری و فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دعوت به همکاری و پیوستن به این پلاتفرم میکند».
به به از این رویاها و تخیلات مافوق طبقاتی نا ممکن صرفا سیاسی، جز کشاندن تشکلها به سراب نا کجا آباد نمی باشد!
متن سخنرانی فرهاد بشارت در پارلمان اروپا – بروکسل- ژانویه ۲۰۱۸
«راه حل فدرالیسم دموکراتیک روژاوا، مبارزه علیه خواست دولت – ملت، ایجاد یک سیستم خودگردان متکی بر به رسمیت شناسی گروههای اقلیت زبانی و فرهنگی به عنوان اجزاء برابر جامعه، ایجاد امکانات عملی برابری جنسیتی و عقیدتی کامل در تمام سطوح و از پائین تنها راه جلوگیری از فاجعه فوقالذکر است . در کنفدرالیسم دموکراتیک شمال سوریه هفتاد درصد مردم کرد زبان و بقیه عرب، آسوری و ترکمن زبان هستند. هشیاری ستودنی فعالان سیاسی و آزادی خواه این منطقه باعث شد که خواست و راه حل ایجاد دولت – ملت کنار گذاشته شود و تمامی این گروههای زبانی و فرهنگی صاحب حقوق برابر در منشور اجتماعی مدیریت این جامعه بشوند و تمامی این زبانها به عنوان زبانهای رسمی شناخته شوند. این که این اقلیتها، در نبود یک دولت – ملت، خود را گروههای فرهنگی، زبانی یا ملی بنامند یا بشناسند هیچ فرقی در عمل نمیکند. به همان اندازه مهم به رسمیت شناختن کامل برابری زن و مرد و اختصاص حداقل چهل درصد از پستهای مدیریتی در همه سطوح و نهادهای سیاسی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی برای زنان است… از همه مهمتر ایجاد سیستم تصمیم گیری مردمی برای اداره جامعه بر اساس دموکراسی از پائین، مستقیم، کانتونی یا شورائی است. اینان به جای دولت – ملت پارلمانی، یک مدیریت دموکراتیک و شورائی را اتخاذ کردند، و به این ترتیب کرد و عرب و ترکمن را از زن و مرد متحد و حاکم بر سرنوشت خویش کرده و منطقه را از لوث وجود امثال داعش و کنترل رژیم سوریه پاک کردند. به این نمونه میتوانیم بگوئیم عملی کردن حق تعیین سرنوشت اکثریت مردم. تنها راه حل انسانی و صلح آمیز ممکن برای آذری زبانها و سایر اقلیتهای زبانی و فرهنگی در ایران جهت رفع تبعیض، درس آموزی از تجربه روژاوا، آماده شدن برای آن از همین امروز و به کار گرفتن اصول و مبانی آن در هر منطقه و بر حسب توازن قوا با جمهوری اسلامی ایران و ناسیونالسیتهای رنگارنگ فارس و محلی است. مسئله ساختن اقتصاد، تولید، توزیع و سازمان دادن کار در جامعه پسا سرمایهداری، گفتمانی در جنبش کارگری و ضد سرمایهداری بینالمللی است که امیدواریم این رفقا و هم پیمانانشان در خاورمیانه سهم لازم را در این گفتمان ادا کنند».
به به از این تخیل التقاطی! هیچ سخنی از نقش طبقات مختلف در این کمون جز فرهنگی و زبانی در میان نیست. این آرزوهای تخیلی فقط بعد از اتمام جنگ حتا بعد از یک سال در روژآوا تحقق نخواهند یافت و تضادها هم آشکار خواهند شد.
اما بعد از اظهارات بی سر و ته در ادامه دادن به صحت توجیهاتشان می افزایند:
«بدون تردید تغییر شرایط موجود و بر قراری یک جامعه آزاد، برابر و انسانی بدون تبعیض و ستم آرزوی اکثریت مردم جهان است. با وجود رواج اهداف و برنامه ها و سیاستهای به غایت راست و غیرانسانی فاشیستی، جنگ، درگیریهای فرقه ای ناسیونالیستی و مذهبی و رشد خرافات در جامعه ایران و منطقه، زندگی مسالمت آمیز انسانها را حتی با طبیعت عمیقا تحت تأثیر قرار داده است. اما با این وجود، مبارزه و امید به تغییر وضع موجود و رهایی یک موجه تعطیل ناپذیر همه رزمندگان و پیکارگران راه آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم در جهان است».
شما نادرستی خط مبارزاتی پرولتری متکی بر کمونیسم علمی را درانقلاب ایران نشان نداده اید. اما برای محقانه نشان دادن نظر کنونی تان متوجه مشکلات آینده شده و با تاکتیک بازی، مبارزه و امید بعدی را قول می دهید. آن هم درشرایطی که با بازی کنونی ابتکار عمل را از دست دادهاید ؟
ضما ماهیت مدل خود را چنین عرضه می کنید:
«در مدل سیاسی مدنظر ما، مدل حزبی کلاسیک و سازماندهی عمودی و سلسله مراتبی جایی ندارد. البته بدون این که وجود سازمانها و احزاب سیاسی را نفی کنیم و یا مخالف آنها باشیم. نحوه سازماندهی و فعالیت ما، افقی و با روابط و مناسبات شورایی و دموکراسی مستقیم است. اصول آرمان و باورهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پلاتفرم…، نقد و رد مناسبات نابرابر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سیستم کاپیتالیستی است و افق آزادیخواهی و برابری طلبی اساس فکری ماست. اما مسلم است که هر مقدار تغییر وضع موجود به نفع ستمدیدگان و محرومان و سرکوب شدگان، راه را برای دست زدن به تحولات سرنوشت ساز هموار میسازد بنابراین، ما از آن عناصر و نیروهای آزادیخواه که تنها بخشی از این مبارزات را تقویت میکنند برای پیوستن به پلاتفرم… استقبال میکنیم. همبستگی با مبارزات جوامع دیگر و حمایت از مبارزات بر حق و عادلانه آنها را جزء وظایف آگاهانه و داوطلبانه خود و هر نیرویی می دانیم که با ستم و تبعیض و استثمار انسان از انسان مخالف است».
در اینجا هم به میخ و هم به نعل زدن چکش تان از یک سو حزب سازی را مردود می شمارید و از سوی دیگر برای ادامه تخیل پراکنی خود وجود احزاب را هم قابل تحمل می دانید که معلوم نیست این احزاب هم چه نقشی در این مدل خواهند داشت!!
در این مورد قول دیگری که به مفهوم “انشاءالله گربه است” می نویسید:
«اما مبانی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کنفدرالیسم دمکراتیک میتواند با گذشت زمان و طی مراحل مختلف مبارزه شفافتر و کاملتر شود. در این مرحله، علاوه بر مبارزه علیه حکومت اسلامی و ایجاد همبستگی و گسترش همکاری با جنبشها، سازمانها و احزاب آزادیخواه و عدالتجوی منطقه، در عین حال تبلیغ و ترویج اهداف پلاتفرم، عضوگیری و سازماندهی شورایی و برپایی مجامع عمومی شهری و کشوری و سراسری بخش دیگری از فعالیتهای ما را تشکیل میدهد. بیشک فعالیتهای جدی و بیوقفه در این مرحله، اهداف و سیاستها و برنامه های پلاتفرم را برای مرحله پسا حکومت اسلامی، محکمتر و منسجمتر خواهد کرد. مبارزه در مرحله پس از حکومت اسلامی، در واقع تلاش برای برپایی شوراها، کمیته ها، مجالس عمومی و تشکلهایی است که به مجامع عمومی خود اتکا دارند و در این مجامع است که تصمیمات کوچک و بزرگ اتخاذ میشود و مستقیما به مرحله اجرا میرسد. یعنی بر خلاف سیستم کاپیتالیستی همه قوانین و تصمیمات نه از بالا، بلکه از پایین اتخاذ میگردد. همه حق کاندید شدن و انتخاب شدن دارند. اما سازمانها و احزاب سیاسی که عضو پلاتفرم هستند نماینده شان وارد هیات هماهنگی و یا هیات مسئولین میشود و در نهایت به تاسیس خود مدیریتی دمکراتیک که هم تئوری و فلسفه سیاسی و اجتماعی خود را دارد وهم تجربه و پراتیک سیاسی و اجتماعیش را می انجامد».
“بزک نمیر بهار میاد- کمبوزه و خیار میاد”! به قول معروف “الخائن و خائف” با توجه به بخش مهمی از نظرات التقاطی بیان گر احساسات خرده بورژوائی شما است مصلا نظرات شما را آوردم تا خواننده گان با دیدن این تخیلات بدون پشتوانه و بدون تکیه به مبارزه طبقاتی، عملا آشتی طبقاتی را جار می زنند، قمار بازی می کنند و در قول دادن به آینده که فلان و فیسار خواهند کرد مُهر سازشکاری را به این گفته ها نزنند و نشان ندهند که این تلاشها در خدمت حاکمیت طبقه کارگر است ، اما در واقع در خدمت حفظ مناسبات سرمایه داری در قالب سکولار و لیبرال!
ک.ابراهیم – ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ (۴ آوریل ۲۰۱۸)