با توجه به دو تضاد عمده نظری و سازمان یابی، نظرات متضاد خط مشی سازمانیابی کمونیستها در رسیدن به وحدت تشکلها موجود عبارتند از:
کم بها دادن به حزب سازی در رهبری انقلاب و تکیه به ” مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک “؛ نفی حزب سازی و تکیه بر حرکت شورائی مبارزات کارگران؛ بخش قابل ملاحظهای از منفردین کمونیست که به موضع و طرح مشخصی در ایجاد حزب نرسیدهاند ؛ بی تفاوتی به ضرورت حزب سازی از جانب تشکلهائی که به علت حزب کمونیست نامیدن خود، امر حزب سازی را پایان یافته می دانند؛ اعتقاد به پلورالیسم سیاسی – تشکیلاتی کمونیستها به علت گرایشات مختلف موجود در میان طبقه کارگر و حتی بعد از پیروزی انقلاب سوسیالیستی تداوم موجودیت آنها؛ اعتقاد به امر حزب سازی با حرکت از حفظ تشکلهای فعلی موجود درعین همکاری و یا ایجاد هیئت مسئولین مرکب از نیروهای مختلف در پیشبردن برخی وظایف کمونیستی برای رسیدن به وحدت حزبی؛ وحدت براساس رهنمود اصول کمونیسم علمی و توافق روی نکات اساسی برنامه و تاکتیک در هر مرحلهای از تشکل سازی در خدمت به امر مبرم حزب سازی – یکی شدن و پایان دادن به تشکلهای مستقل – برای مقابله با فرقه گرائی مخرب عمده کنونی و غلبه بر خرده کاریهای مضر؛ حزب رنجبران ایران در تلاش برای ایجاد حزب کمونیست ایران وحدت گام به گام کمونیستها براساس پلاتفرم واحد زیر در یک تشکل طبق رهنمود موفق کمونیسم علمی در عمل را به دست گرفته است:
۱- اگر جهان بینی ماتریالیستی – دیالکتیکی و ماتریالیسم – تاریخی را قبول داریم؛
۲- اگر ایران را کشوری سرمایهداری تحت نظام جمهوری اسلامی کنونی دانسته و انجام انقلاب و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و نظام شورائی سوسیالیستی را در دستور مبارزه کمونیستها می دانیم؛
۳- اگر قبول داریم که طبقه کارگر ایران بزرگترین طبقه را تشکیل می دهد و تنها مالکیتش نیروی کار یدی و فکری است که در عرصه ی تولیدی و خدماتی فعالیت می کنند و همراه با زحمتکشان بیش از ۸۰٪ جامعه ایران را تشکیل می دهد؛
۴- در شرایطی که جنبش مطالباتی طبقه کارگر و حرکت سیاسی بخشی از کارگران کمونیست جریان دارد و پیوند کمونیستهای متشکل با جنبش کارگری و تودهای امری ضروری است؛
۵- با توجه به این که جنبشهای تودهای اعم از کارگری، زنان، دانشجوئی، بازنشستگان، پرستاران، هنرمندان، ملل تحت ستم و بخشی از نویسندگان و روزنامه نگاران و اقلیتهای مذهبی علیه حاکمان کنونی تداوم دارند تنها در وحدت با جنبش طبقه کارگر قادر به روبیدن نظام سرمایهداری می باشند و نقش پیشرو خواهند داشت؛
۶- از آنجا که به علت عمده بودن فرقه گرائی ناشی از نفوذ مواضع خودمرکزبینی و نخبه گرائی خرده بورژوائی و بورژوائی در زمینهی سازمان یابی طبقه کارگر و زحمتکشان در میان بخشی از مدعیان کمونیست شیوع داده شده و شدیدا به ضعف تشکیلاتی کمونیستها انجامیده، برای درهم شکستن این طرز تفکر و عمل باید متحدا مبارزه کرد؛
۷- انترناسیونالیسم طبقه کارگر و حزب سیاسی پیشرو جهانی آن باید پیوسته از شعار “کارگران همه ی کشورها، متحد شوید” در هر کشور و در جهان پیروی کرده و تحقق یابد؛
۸- موضع کلیه ی فعالیتهای اجتماعی کمونیستها باید متکی بر آموختن از رهنمودهای کمونیسم علمی، وفادار ماندن به آنها و در نظر گرفتن وضعیت هر کشور باشد. در این صورت باید با وحدت روی اصول تئوریک و نکات اساسی برنامه و تاکتیک در براندازی این نظام فاسد سرمایهداری در پیوند فشرده با طبقه کارگر به مثابه استخوان بندی تشکیلات کمونیستی متکی بر مرکزیت دموکراتیک به ایجاد حزب واحد انقلابی کمونیست ایران مشترکا و متحدا تلاش کنیم و جداسری را محکوم نمائیم؛
۹- با انحرافات دگماتیستی، لیبرالیستی، اپورتونیستی، انحلال طلبی، رفرمیستی، اکونومیستی و رویزیونیستی راست و چپ مرزبندی داشته و باید قاطعانه مبارزه کرد. در آن صورت عمده فعالیت کمونیستها باید در خشک کردن ریشههای تشتت نظری رویزیونیستی و فرقه گرائی از طریق متحد شدن و رساندن آن به نقطهی عطف ایجاد حزب کمونیست، به مثابه امری مبرم، محکم در دست گرفته شود؛
۱۰- با توجه به این که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله، استثمار و ستم توسط اقلیت حاکم در هر کشور پایه برقراری این نظام متکی بر قهر و ایجاد از خودبیگانگی در میان انسانهاست و سلب این مالکیت هدف نهائی مبارزه طبقاتی انسانهای در خدمت تولید و رهائی انسانها می باشد، محکم، استوار، مصمم و منضبط در ساختمان سوسیالیسم تا به آخر، در تحقق آن بکوشیم؛
۱۱- بنابراین، طبقه کارگر هم اکنون در جهان و در ایران به دلیل اینکه تنها مالکیتش نیروی کار دست و فکر است، پیشروترین طبقه جوامع است، برای ایجاد جهانی بدون مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله، بدون استثمار و ستم، از بین بردن از خودبیگانگی انسانها در برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و حکومت شورائی و سوسیالیسم و تامین برابری انسانها از نظر حقوق اجتماعی و ادامه انقلاب تا به آخر مسئولیت خطیری در رهائی بشریت از دست طبقات ارتجاعی دارد؛
۱۲- در تغییر این نظام جهان سرمایهداری به شدت ناعادلانه و بنیادا فاسد استثمارگر و سرکوبگر، انقلاب کارگری نیاز به رهبری حزب کمونیست پیشرو خود دارد، تا سازماندهی این مبارزه سیاسی – نظامی را در برابر دولتهای ارتجاعی سازمان یافته با نیروهای مسلح ارتش، پلیس، پلیس مخفی، زندان و شکنجهگر و دستگاه قضائی خدمتگزار در کشور خود و هم چنین در مبارزه با ارتجاع جهانی با در دست داشتن امکانات وسیع کشور از نظر مالی، نظامی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و غیره در تحقق این تغییر پیروزمندانه عمل کند؛
۱۳- به این منظور، طبقه کارگر نیز با داشتن حزب با اتوریته آگاه، صاحب برنامه مبارزاتی درست، جلب هرچه بیشتر تودههای سرکوب شده به زیر پرچم مبارزاتی خود، می تواند این هدف رهائی بخش خویش را از طریق مبارزات تاکتیکی و استراتژیکی با موضع “از تودهها به تودهها” متحقق سازد؛
۱۴- در این راستا کمونیستها باید از کلیه ی مبارزات مطالباتی تودهها، داشتن کار، آموزش رایگان، مبارزه با مردسالاری، حق تامین امنیت بهداشتی، حق سازمان یابی مستقل تودهها، مبارزه برای تحقق آزادی بیان و تشکل و دیگر خواستهای تودهای، پشتیبانی کرده و در عرصههای مبارزات تاکتیکی جهت پیش روی به سوی استراتژی براندازی نظام سرمایهداری، از جمله وظایف رهبری مبارزاتی اجتناب ناپذیر کمونیستها در تحقق هرچه بیشتر این خواستها می باشد.
۱۵- تحلیل از جامعه طبقاتی ایران، تعیین دوستان و دشمنان مبارزه طبقاتی کارگران و زحمتکشان و در این راستا در هر مرحلهای از مبارزات، تعیین دوستان و دشمنان عمده و غیر عمده، با تغییر اوضاع هشیاری در تعیین تاکتیکها و شعارهای مشخص، تنها ضامن حرکت آگاهانه و موفقیت آمیز به پیش می باشد تا دچار انحرافات مختلف نشویم.
حزب رنجبران ایران – ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷(برابر با ۱۸ مه ۲۰۱۸)
من نمی دانم که در زمینه ان چیزهایی که در بالا گفتید چه نطری در باره جریان باز سازی شده حزب توده ایران بعد از انحلال ان دارید ولی خواستم چند نکته پایین را در باره این جریان با شما در رابطه با گدشته اینها در میان بگدارم و ان این است که تاکتیکهای حزب توده ایران رابدون بررسی شخصیتی اقای کیانوری نمی توان بررسی کردو ان سعوال این است که؛
ایا اقای کیانوری یک ادم جاسوس که احساس قدرت زیاد میکرد و از این قدرت بسیار زیاد خود در جهت بوجود اوردن ترس در افراد دیگر و ان چیزی که من می گویم حقیقت است و تو راهی به چز دنبال کردن ان چیزی که من می گویم نداری و حتی به بیماری روانی از قبیل پارانویا، حقیقت را ندیدن و حتی اسکیزنو دچار می بود؟
دلایل زیر برای طرح سعوال بالا عبارتند:
۱. اقای کیانوری می دانست و به احتمال زیاد کتاب خمینی را در باره حکومت اسلامی و ولایت فقیه خوانده بود.
۲. گروهی از اعطای این گروه به تحقیقات زیادی دست زده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که خمینی یک انسان صد چپ است و نتیجه این تحقیقات را به ایشان داده بودند.
۳. اقای خادمی کسی که در دوران شاه به اعدام محکوم شده بود ومن دفا عیات ایشان که به تازگی به خاطر مرگ ایشان و تقدیر از کوششهای ایشان در جهت بازسازی این جریان بعد از نابودی و کشته شدن ده ها نفر از کادرهای این جریان و به زندان افتادن و شکنجه بسیاری از عناصردیگر در رندانهای ایران خواندم و بنا به نوشتهایی به دعوت اقای رفسنجانی به ملاقات ایشان میرود و ایشان به خادمی می گوید که ما به یک تشکیلات چپ دردفاع از حکومت احتیاج داریم و اقای خادمی هم نتیجه این مداکرات را به کیانوری می دهد به اصافه اینکه به او می گوید که من در چشمان او شرورت ویا چیزی از این قبیل دیدم.که البته بعدها همین اقای کیانوری تصمیم میگیرد که اقای خادمی را به اصافه اقای طبری به خارج بفرستد که اقای خادمی با وجود اعتراصهایش با این تصمیم بلاخره با این امر سازمانی موافقت و به خارج میرود ولی رزیم از خارج شدن طبری جلوگیری می کند.
ان چیزی که مهم است استفاده از شخص کیانوری تا زمانی صورت می گیرد که هنوز شوروی سابق وجود داشت و همانگونه که دیدیم بعد از این فروپاشی شوروی حمله به حزب توده شروع میشود که بعد از این حمله و گرفتن کیانوری و دیگران رزیم با خوشحالی بدون حدی این دستگیریها را اعلام می کند.
۴. تا ان جایی که من میدانم در شهر ما کسی افراد حزب توده را به لو دادن گروههای دیگر متهم نکرده است.
۵. ان چیزی که مسلم است یکی از علتهای انحلال رزمندگان وجود یک خط طرفداری از حزب توده در سطح رهبری می بود که این خط بعد از انحلال به حزب توده ایران پیوست.
۶. ان چیزی که برای من مشخص است من در حزب توده ایران با رهبری کیانوری هیچ گونه اثری از رابطه ارگانیک بین پایین و بالا را نمی بینم ولی دیکتاتوری کیانوری را به وصوح می بینم و در نتیجه بدون تحقیقات بیشتر از شخص کیانوری ما نمی توانیم به نتیجه قاطع برسیم. ولی ان چه که مسلم است تاکید بسیار بر روی رهبری گداشتن می تواند جنبش را به شکست برساند که از ان جمله است رهبری گوزمن در جنبش راه درخشان در پرو و یا حساب کردن زیاد روی رهبری اواکیان در جنبش کمونیستی امریکا و یا خط سربداران روی جنبش کمونیستی ایران . از بالا نمیتوان چیزی را به صورت پایه ای تعقیر داد ولی جنبش شوراعی و حکومت شوراعی شاید راهی باشد جدید برای تعقیرات ریشه ای در ایران.
موفق و پیروز
اقا امیر بسیار خوب گفتی و من در ادامه صحبتهای شما اصافه می کنم که می گویند در روز خاک سپاری اقای کیانوری چند تا از بچه های خواهر ایشان و برادر ایشان حصورداشته اند که با دستی بر مزار ایشان شروع به صحبت کردن با همدیگر می کنند و می گویند که بیچاره کیانوری دیوانه ما هم مرد، و ان یکی در جواب می گوید که پدر و مادر دیوانه ما هم مردند و من و تو دیوانه هم خواهیم مرد و ناگهان همه شروع به رقصیدن و اواز خواندن می کنند و می گویند که ؛ پیچاره کیانوری دیوانه ما هم مرد ، پدر و مادر دیوانه ما هم مردند، من و تو دیوانه هم خواهیم مرد ، پس بگو زنده باد این دنیای دیوانه ما که بیچاره کیانوری دیوانه ما رید به این دنیای ما و ایران ما.
البته از ریدن اقای کینانوری اینها و اقای فرخ حق نگهداراینها گلهاهی روعیده اند که در این دنیای امروز ما جز به خود و خودشان به کس دیگری باوری ندارند تا بسازند ایران اینده ما.
موفق و پیروز
من در ادامه صحبتهای بالایم نطر م را در رابطه با اقای کیانوری به این صورت مطرح می کنم که:
اقای کیانوری به ازادی و برابری برای جامعه ایران به هیچ صورت نمی اندیشید بلکه او یک جاسوس دو و حتی سه جانبه می بود که در این جاسوسی خود ، خود را خیلی خبره میدید و احساس قدرت زیادی میکرد و به یک دیکتا تور خشن با شخصیتهای دو و سه گونه وبا عوارص بیماری روانی فراوان تبدیل شده بود و ان چه که نشان میدهد او تا اخر عمر خود از این بیماریهای روانی رنج می برده است و ان چه که من احتمال زیاد میدهم که در روز خاک سپاری او اتفاق افتاده چیزی نبود ه به جزگفتن اقای کیانوری دیوانه هم از میان ما رفت به وسیله اشنانیان ایشان که از کوچکی او را می شناختند.
موفق و پیروز