30. نوامبر 2023

موقعیت ایران در نقشه سیاسی جهان کنونی 

 حضور آمریکا در عراق، جنگ در افغانستان، بحران یمن، جنگ در آذربایجان و ارمنستان، مسئله برجام، نفوذ ایران در برخی کشورهای خاورمیانه و همسایه، رشد قدرت نظامی ایران، رشد جمعیت به سطح ۸۵ میلیون، وجود مخازن سرشار نفت و دیگر منابع معدنی، بازار وسیع اقتصادی، موقعیت استراتژیک ژئوپلیتیک موقعیت حساس نظامی به ایران داده است. در عین حال ایران یکی از ضعیف ترین اقتصاد کشورهای نفتی را داراست. منابع اصلی درآمد نفت است که در سالهای اخیر این منابع درآمد روی تحقیقات نظامی متمرکز شده است. به لحاظ زیست محیطی ایران کشوری کم آب ولی از فصول چهارگانه برخوردار است و بشدت نا به سامان و آلوده است. 

در بُعد خاورمیانه ای ایران در رقابت‌های بین‌المللی و منطقه ای در تقابلی دائمی با آمریکا و سپس غرب قرار دارد. بسیاری از نیروها و برخی کشورهای خاورمیانه به ایران نزدیک بوده و خطی را به نام خط مقاومت که عمدتا علیه اسرائیل و کشورهای عرب وابسته و یا نزدیک به غرب بوجود آورده‌اند. کشمکش‌های قدرت‌های بزرگ اقتصادی و نظامی جهان در خاورمیانه و تلاش برخی حکومت‌های خاورمیانه برای فرار از این کشمکش‌ها باعث شده است که تقابلات خاورمیانه با دخالت نیروهای امپریالیستی به سطح درگیری‌های نظامی رشد نماید و اجازه ندهد که حکومت‌های خاورمیانه بتوانند خود را از این کشاکش‌ها کنار بکشند. حرکت بسیاری ازکشورهای خاورمیانه با روی آوری به تقویت نیروهای نظامی و خرید اسلحه که عمدتا از طرف کمپانی‌های غربی ارائه می شود، باعث شده که موقعیت ناثبات‌تری در خاورمیانه دامن گسترد. اقتصادهای نفتی قادر به بهره برداری یکسان از منابع نفتی و فرآوردهای آن نبوده و بعلت تحریم‌های اقتصادی برخی از کشورها قادر به تولید و فروش بیشتر نفت هستند. مقایسه وضع عربستان و ایران در این میان نمونه خوبی از این فشار اقتصادی به کشورهای خاورمیانه است. ایران در عین حال کشوری است که به لحاظ ژئوپلیتیک از موقعیت بسیار ویژه‌ای برخورد داراست. یک راه ترانزیتی برای ارتباط اقتصادی غرب با چین و آسیا، یک بازار وسیع با نیروی انسانی برای کمپانی‌های سرمایه‌داری، دروازه آسیا، اروپا، آفریقا و راه ارتباط شمال و قفقاز به خلیج فارس و دریای عمان. ایران در جنگ سرد در تقسیم بازار کار به عنوان یک تولید کننده بزرگ نفتی حضور داشت و اقتصاد خود را بر این مبنا پایه گذاری کرده بود. این روند در رژیم جمهوری اسلامی ادامه یافت.

ایران دارای ملیت‌های گوناگونی است که مسئله ملی به درجاتی از شوینیسم ملی تا حق تعیین سرنوشت در آنها وجود دارد. ایران از یک طبقه کارگر بزرگ که ۱۵ میلیون نیروی کار را در بر می گیرد برخوردار است که از حق تشکیلات و سازمان‌های مستقل برخوردار نیستند. شکل سیاسی در ایران حکومت مطلقه مذهبی سرمایه‌داری پیرامونی است. ساختارهای حکومتی بر اساس یک مجلس شورای اسلامی و چندین مجلس دیگر از شورای نگهبان تا تشخیص مصلحت نظام وجود دارد که قدرت تحت نظارت ولایت قفیه در آنها تقسیم شده است. بعلت حکومت شدیدا مرتجع مذهبی، حقوق زنان ، ملیت‌ها، دانشجویان، اقشار تحت ستم و طبقات فرودست اجتماعی استثمار شده کاملا پایمال می شود.

وضعیت داخلی از یک طرف ظرفیت‌های رشد و رفاه را نشان می دهد از طرف دیگر بعلت ساختارهای رژیم حاکم، بحران و فروپاشی اقتصادی و نه لزوما جغرافیایی را. پایه این تضاد را هم در حکومت مذهبی سرمایه‌داری است که کسب ارزش اضافی و سود، تامین مالکیت خصوصی را به عنوان اصل وجودی علیه طبقه کارگر و دیگر استثمار شدگان جامعه با شدت توسط نیروهای سرکوب فیزیکی و فکری جلو می برد. به لحاظ اقتصاد سرمایه‌داری در ایران با اینکه سیکل گردش پول بالاست ولی بعلت عدم تولید در سطح استانداردهای جهانی، اقتصاد ایران بصورت مزمن با تورم و رشد نقدینگی روبروست. تورم باعث کاهش قدرت خرید مردم در بازار داخلی و پائین آمدن قدرت خرید خارجی شده و خود برهم تاثیر متقابل می گذارند و به رکود اقتصادی کمک می کنند. دولتی که قادر به تامین مایجتاج عمومی بصورت ثابت نیست و همیشه بودجه سالیانه خود را از طریق فروش ارزهای نفتی به بانک مرکزی تامین می کند، بر اساس قیمت نفت و نه تولید عمومی بودجه‌های عمومی را تنظیم می کند، قادر نیست که بجز غارت دسترنج کارگران و زحمتکشان جامعه و سازماندهی یک نیروی سرکوب وسیع، جلوی شورش توده‌ای را بگیرد.

سرمایه‌داری در هیئت رژیم حاکم بر ایران به عنوان یکی از کشورهای بزرگ خاورمیانه که ازمنابع نفتی برخوردار است، بعد از سال‌ها که از عمر سرمایه‌داری ایران می گذرد دارای هژمونی طلبی و درخواست‌های منطقه‌ای که با بسیاری از کشورهای نه تنها منطقه‌ای بلکه جهانی دچار تضادهای سیاسی و اقتصادی- نظامی است. این تضادها در عین حال تضمینی است که ایران با کمک کشورهای رقیب غرب بتواند به هژمونی طلبی‌های نظامی خود جامه عمل بپوشاند.درعین حال جلوی نفوذ غرب به آسیا را بگیرد. 

تضاد فوق و قدرت اقتصاد نفتی، باعث بلند پروازی‌های منطقه‌ای رژیم جمهوری اسلامی شده است. برجام در واقع جواب به این تقابل است که ایران از بلند پروازی‌های منطقه‌ای و رفتارهای غیر دوستانه با آمریکا و غرب دست بردارد و از کشاکش های جهانی خود را عقب بکشد یا علیه کشورهای نوپای اقتصادی چین و روسیه ایستاده و راه آسیا را به طرف غرب باز کرده و به تحکیم موقعیت غرب در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا کمک کند. در این صورت غرب هم حاضر است موقعیت‌های اقتصادی مانند دیگر کشورهای خاورمیانه‌ای نفتی را در اختیار ایران بگذارد. اما سرمایه‌داری ایران می فهمد که آمریکا دیگر موقعیت هژمونیک سابق خود را از دست داده و هیچ دلیلی برای اطاعت از آمریکا در جهت جبهه گیری‌های جهانی و یا تنظیم سیاست‌های خود با او ندارد. اما کشورهای اروپایی هنوز در بین رژیم حاکم و نیز بعضا روشنفکران ایران از مقبولیت و گرایش قوی برای داشتن روابطی برخوردار هستند. گره کار برجام هم در رابطه‌ای است که در چالش‌های جهانی رخ می دهد. در واقع نه آمریکا و اتحادیه اروپا و نه روسیه و چین و دیگر کشورهای جی ۲۰ حقوق تعریف شده‌ای برای خود را که بعد از جنگ دوم جهانی و سپس پایان جنگ سرد شکل گرفته است قبول ندارند. هیچ قدرت بزرگ نه تنها در سطح جهانی بلکه منطقه‌ای حاضر به پذیرش نیروهای مخرب سیاسی در اطرافش نیست. سیاست توازون که در جنگ سرد بعد از جنگ دوم جهانی شکل گرفته بود دیگر وجود ندارد و نیروهای جدیدی وارد روابط بین‌المللی شده است از جمله آنها هند، برزیل، ترکیه، چین، لهستان در سطح دولتی و شرکت‌های فراملی پرقدرت در سطح اقتصاد بین‌المللی….. است. در این میان سرمایه‌داری ایران هم دیگر موقعیت منطقه‌ای دوران شاه را قبول ندارد. از یک طرف قادر به باقی ماندن در هیئت ژاندارم منطقه نیست از سوی دیگر خواهان دسترسی به مناطق بیشتری برای تاثیر گذاری در خاوزمیانه است. حضور ایران در سوریه و یمن از همین قدرت‌گیری منطقه‌ای ناشی می شود. 

تمامی تلاش‌های دولت ایران در طی دو دهه گذشته بر سر برجام و هژمونی طلبی‌هایش نه تنها هیچ نانی بر روی سفره کارگران و زحمتکشان ما نیاورده است بلکه از جیب آنها میلیاردها میلیارد تومان را به هدر داده است. سالیانه رژیم ایران به حامیان منطقه‌ای خود میلیون‌ها دلار کمک‌های بلاعوض اقتصادی و نظامی می دهد آنهم در شرایطی که کودکان بسیار از استان‌های مرزی از یک دبستان و یا دبیرستان محروم هستند. آب آشامیدنی ندارند و با صدها نوع از مشکلات دست و پنجه نرم می کنند. 

رژیم جمهوری اسلامی با پذیرش به عنوان عضو شانگهای خواهان ورود به رقابت‌های جهانی به مثابه یک بازیگر مهم است. این نکته بارها از دهان مسئولین رژیم تکرار شده است که ایران با امکانات کنونی و سیاست های نظامی خود دارای توان بالقوه تبدیل شدن به یک قدرت جهانی است. اما این یک تمایل برای تسلط بیشتر بر منطقه و بیرون کشیدن سود از نیروی کار کارگران کشورهای دیگر و فربه کردن بورژوازی خودی است. خبرها حاکی از تلاش بی وقفه شرکت‌های اقتصادی ایران برای شریک شدن در طرح‌های اقتصادی بعد از جنگ در سوریه و عراق و حتی افغانستان است. 

تلاش سرمایه‌داری ایران برای تبدیل شدن به یک بازیگر جهانی توهمی است که ناشی از ضعف امپریالیست‌های غربی از جمله آمریکا ناشی شده است. این توهم د رچالش‌های آینده درهم خواهد شکست و دودش به چشم مردمی که در جنگ‌های خونین آینده شاهد از بین رفتن زندگی و حیات اجتماعی خود خواهند بود، می رود. امنیت هیچ کشوری با نیروی نظامی صرف تامین نمی شود. امنیت یک کشور در رفاه، قدرت صنعتی و کشاورزی، حقوق برابر انسانی در برابر قانون و دهها نکته دیگر نهفته است که نیروی نظامی اگر آخرین آن نباشد نمی تواند در صدر خواسته‌های امنیتی قرار گیرد. وقتی زنها حتی شبها قادر به بیرون رفتن به تنهایی از خانه نیستند، وقتی شما به عنوان یک شهروند از امنیت فردی و اجتماعی در برابر نهادهای دولتی برخوردار نیستید، وقتی قوانین قرون وسطای مذهبی اجازه آزادی وجدان و فکر را از جامعه گرفته است و هزاران چرای دیگر، آنوقت شعارهای جدید جهانی شدن قدرت رژیم جمهوری اسلامی یک فریب در جهت حفظ و اعوان و انصار رژیم و دادن خوراک تبلیغاتی به جریانات وابسته به خود در خارج از کشور است.

جنگ اوکرائین و تشدید تضاد بین ابر قدرت‌های جهان، توسعه طلبی و زیاده خواهی غرب و از سوی دیگر ایستادگی روسیه در برابر آن تا حد حمله نظامی به اوکرائین، هنوز صف آرایی سیاسی جهان را تغییر نداده است. غرب در حال تلاش برای پیش روی و تامین هژمونی خود و بدست‌گیری بازارهای اقتصادی و تفوق‌های سیاسی خود در کشورهای مختلف است. تشدید تضاد بین کشورهای معظم سرمایه‌داری – امپریالیستی از یک طرف باعث ضعف سیستم امپریالیستی و از طرف دیگر باعث رشد سبعیت و خشونت سرمایه‌داری جهانی علیه کشورهای ضعیف‌تر شده است. که به مفهوم تشدید پایه‌ای‌ترین تضاد بین کار و سرمایه در شکل اجتماعی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و نیروهای مولده در سرتاسر جهان و رقابت بر سر بدست گیری و کنترل نیروهای مولده یعنی کارگران و زحمتکشان جهان خود را نشان می دهد. 

جنگ در اوکرائین مواضع رژیم جمهوری اسلامی را نه تنها روشن‌تر نکرد بلکه مواضع دو گانه آن در رابطه با روسیه و غرب و اوکرائین نشان داد که جمهوری اسلامی با همراهی با روسیه و چشمک زدن به غرب می خواهد با دو طرف رابطه خوب داشته باشد. اصلاح طلبان حکومتی با استقبال از این سیاست گفتند که نه شرقی نه غربی غلط بود و هم شرقی هم غربی درست است. این سیاست البته با روشن شدن اوضاع می تواند دگرگون شود. مواضع دوگانه کنونی رژیم اسلامی وقتی تضادهای روسیه با غرب به سطح جنگ کشیده شده است، برای رژیم‌هایی مثل جمهوری اسلامی محلی از اِعراب نداشته و بعدا نیروی برنده جنگ رژیم را جوابگوی مواضعش خواهد کرد.

مواضع اصلاح طلبان حکومتی و سلطنت طلبان و مجاهدین در این تنش بین‌المللی آنچنان به هم نزدیک شده است که تشخیص آنها از همدیگر اگر نگوئیم غیر ممکن بلکه بسیار سخت شده است. مواضع ضد روسیه این نیروها نه به خاطر اوکرائین بلکه از موضع ضد کمونیستی و برافراشتن نگه داشتن این پرچم زنگ زده است. آنها حتی در ادبیات هم مانند غرب، پوتین را در این جنگ برجسته می کنند تا مواضع طبقاتی دولت روسیه در این جنگ را بپوشانند. این نیروها حتی ظاهرا هم حاضر به محکومیت توسعه طلبی غرب و ناتو نشده و خواهان رفتن “شجاعانه” ایران به طرف غرب هستند. مثلی در فارسی هست که شامل حال اینگونه نیروها می شود که: آنکه ناموخت از گذشت روزگار او ناموزد ز هیچ آموزگار. شدت گرفتن تضادهای دول امپریالیستی باعث شده است که در سطح داخلی پی آمدهای سیاسی خود را در موضع گیری‌ها نشان دهد. از یک طرف رژیمی ارتجاعی اسلامی که در قطب شرق خود را تعریف کرده و از طرف دیگر اپوزیسیون بورژایی پروغربی که بوی کباب شنیده است. 

ضعف طبقه کارگر جهانی و کمونیست‌ها که امروز بعلت تهاجمات بی وقفه جهانی به دست آوردهای مادی و فکریش هنوز قادر به ایجاد یک انترناسیونالیسم جهانی نشده است و نقش تاثیر گذار مادی آن بر معادلات سیاسی بزرگ جهان مانند گذشته پررنگ نیست، به یک نقطه قوت سرمایه‌داری در باز گذاشتن دستش برای اجرای هر سیاست و جنایتی علیه بشریت تبدیل شده است. تا زمانی که کمونیست‌های کشورها با هم متحد نشوند، تا زمانی که طبقه کارگر و کمونیست‌ها قادر به ایجاد احزاب کمونیست پرقدرت اجتماعی در جهت سرنگونی نظام‌های سرمایه‌داری نشوند. هر تغییری در معادلات سیاسی در سطح ملی و جهانی فقط به نفع جناح‌های مختلف سرمایه‌داری تمام می شود و طبقه کارگر همچنان با بی حقوقی و فقر دست و پنجه نرم خواهد کرد. زمانی که تحت رهبری احزاب کمونیست انترناسیونال بتوانند قدرت سیاسی را در کشورها کوچک و بزرگ بدست گیرند آنوقت نه دیگر از سرکرده گرایی و هژمونی طلبی خبری است و نه از پایمال کردن حقوق اولیه مردم. اشغالگری و جنگ زاییده نظام سرمایه‌داری، برای سرکوب طبقات کارگر و زحمتکشی است که برای از بین بردن دنیای ستمگر و استثمارگر کنونی مبارزه می کنند. این جدال اجتماعی مدتهاست که شروع شده است و بشریت را بر سر انتخابی تاریخی قرار داده است، انتخابی بین بربریت سرمایه‌داری و یا سوسیالیسم.

مهران پیامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *